خواص دارویی و گیاهی :
خانه
موبایل
امام صادق (ع) فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!
1- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (آل عمران ایه 171) پناه نمی برد.در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.
2- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» (سوره انبیاء آیه 87) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه 88)
3- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره غافر آیه 44) … پناه نمی برد.
زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه 45)
4- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لا قوه الا بالله» پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»
در ادامه بخوانید
hanks for telling us about the problem.
Be the first to ask a question about السر الجليل في اسرار وخواص حسبنا الله ونعم الوكيل
No trivia or quizzes yet. Add some now »
Welcome back. Just a moment while we sign you in to your Goodreads account.
فلسفهء ذکر های طولانی چیست ؟ آیا واقعاً به اجابت می رسد ؟
مثلاً چطور ممکن است ذکر یک خطی را مثل حسبی الله و نعم الوکیل و لا حول و لا قوه الا با الله العلی العظیم لا اله الا انت سبحانک انی کنت من ظالمین را هـــــــــزار بار یا دوازده هـــــــــــزار بار با تـــــــــوجــــــــه کامل خواند .
چطور می توان نمازی که در هر رکعت آن 50 بار سوره توحید دارد و یا نمازی که پایان آن 1 بار آیه الکرسی دارد ( که هر یک حدود 1 ساعت طول می کشد را با تـــــــو جــــــــه خواند ؟ چطور ؟اگر انجام ندهی به خواسته ات نمی رسی، اگر نماز و ذکر را بخوانی ، نمی توانی توجه داشته باشی . تکلیف چیست ؟
و اینکه افرادی مثلاً مانند شیخ بهاالدین عاملی در برخی از ذکرها گفته اند مجرب است مجرب است مجرب است ( با تأکید ) واقعاً چه ضمانتی برای اجابت دعا وجود دارد؟
این مورد اخیر را نیز در برخی از کتب مثل بحار الانوار از پیامبر اکرم(ص) و اگر اشتباه نکنم از امام حسین (ع) و امام صادق (ع ) نقل شده است . جواب یکی مثل من را که خیلی از این ذکر ها را برای کاری( که استخاره آن مثبت بوده ) خوانده و نتیجه نگرفته ، چه کسی میدهد ؟
آیا می توان گفت که کاری که استخاره ان مثبت بوده ، خدا با انجام شدن آن مخالف است .
تکلیف 3 ماه دعا و ذکر و نمازی که با هـــــــزار امــــــیــــــــد با دانستن اینکه استخاره مثبت بوده و خوانده شده و به اجابت نرسیده چیست ؟
لطفاً من را توجیه کنید، من از خودم ، نماز ، ذکر و توجه خدا ناامید شدم ، مگر خدا نمی گوید ادعونی استجب لکم، 3 ماه در خانه اش را کوبیدم ، جوابم را نداد ، حالا از چه کسی طلب کمک کنم ؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
عزيز گرامي ! در آغاز لازم است به نکاتي قابل تأمل توجه کنيد .
1- افراط و تفريط در هر کاري ، نه تنها انسان را به نتيجه دلخواه نمي رساند ، بلکه گاه نتيجه عکس مي دهد .اين حکم کلي در مورد عبادات هم صادق است . اگر ميزان عبادت ها با ظرفيت انسان متناسب نباشد ، چه بسا باعث دلزدگي از کل عبادات شود . بنابراين به جا است که انسان در امور عبادي خود نيز مديريتي واقع گرا داشته باشد .
2- در امورعبادي اولويت را به انجام واجبات و ترک محرمات داده ، سعي کنيد به طورتدريجي به آنچه که ملاک اسلام است، نزديک شويد .
3- در مستحبات اصلا به خود فشار نياوريد . سختگير نباشيد و به اندازه حالي که داريد ، مستحبات را انجام دهيد . در صورتي که انگيزه اي براي عمل مستحبي نداريد، به خود فشار نياوريد . از بعضي روايات استفاده مي شود كه هميشه حالات روح را بايد ملاحظه كرد. از هر گونه اكراه و اجبار و تحميل اجتناب ورزيد. امام علي(ع) با تأكيد بر اين مطلب ، دليل را چنين مي فرمايد: إنّ القلب إذا أكره عمي؛ دل اگر مورد اجبار قرار گيرد، نابينا مي شود.(1)يعني شوق و رغبتش مي رود ، کسالت و بي حالي عارضش مي شود .
ايشان در جايي ديگر مي فرمايد : دل گاهي ميل دارد و گاهي ميل ندارد (اقبال و ادبار). هر گاه حال خوشي داشتيد، نافله را هم بخوانيد. هر گاه مي بينيد ميل نداريد، به واجبات اكتفا كنيد.(2)
4- . از نماز ها يا دعاهاي طولاني مدت که خستگي و کسالت روحي براي شما دارد ، جدا بپرهيزيد . در اسلام بيش از کميت برکيفيت عمل تاکيد شده است.
5- به تدريج بكوشيد همراه با تنظيم وقت براي عبادات ، معرفت و شناخت خود را از مسايل عقيدتي مانند خداشناسي ، پيامبر و امام شناسي و معاد شناسي بالا ببريد . تا ظرفيت تحمل شما افزوده شود و بتوانيد از عبادت لذت ببريد .
6- درباره فلسفه احکام و عبادات و اسرار باطني و حقايق پنهان آن مطالعه نماييد. مثل کتاب اسرار عبادات آيت الله جوادي آملي = پرواز در ملکوت امام خميني = معراج السعادة نراقي ،فصل اسرار وضو و نماز و حج . زيرا وقتي عبادت همراه با شناخت و معرفت باشد ، حالت نشاط و شادابي در انجام آن ها حفظ خواهد شد .
7- اهل سير و سلوک معتقدند که روح انسان همانند جسم هم به تغذيه نياز دارد و هم به ورزش نياز . تقيّد و پايبندي به انجام واجبات در اولين لحظات وجوبش مثل خواندن نمازهاي واجب در اول وقت، و ترک گناهان کوچک و بزرگ است ، ولي ورزش روح آن است که بايد متناسب با ميزان معرفت و آگاهي از احکام ظاهري و اسرار باطني و ظرفيت و توانايي هاي روح به گفتن برخي ذکر ها و انجام برخي مستحبات و ترک بعضي مکروهات پرداخت . همان گونه که اگر يک وزنه بردارتازه کار، وزنه بزرگي را بر دارد ، يا کسي که تاکنون کوهنوردي نکرده ، بخواهد مسير طولاني و پر فراز و نشيب و سنگلاخي را بپيمايد ، نه تنها براي سلامت جسمش مفيد نيست ، بلکه ضرر مأيوس کننده و باز دارنده از ادامه ورزش را همراه دارد ، ورزش روحي نيز همين وضعيت را دارد .از اين رو اهل سير و سلوک گفتن بعضي ذکرها و خواندن برخي نمازهاي مستحبي را براي بعضي افراد تجويز نمي کنند. .به همين خاطر است که در بعضي کتاب ها نوشته شده که در حرم ائمه عليهم السلام زياد نمانيد ، پيش از آن که خسته شويد، از حرم خارج شويد تا دوباره با اشتياق بدان جا برگرديد.
پرسشگر گرامي ! دعا بر دو قسم است:
قسم اوّل: گاه انسان به زبان خود، خدا را ميخواند و از او حاجت طلب ميكند. در اين گونه دعا خواندن دعا به صورت دستورات وارده شرط نيست؛ هر كسي ميتواند به زبان خود خدا را بخواند و با او مناجات كند. خداوند نيز به تمام آن چه بنده مي خواهد، به هر زبان و به هر شکل باشد، احاطه دارد.
قسم دوم: دعاهايي است كه به زبان عربي و به كيفيّت خاص نقل شده است؛ مانند دعاي ايام خاص و با فضيلت.
اگر بخواهيم فضيلت اين گونه دعاها را به صورت كامل درك كنيم ، بايد آن ها را به زبان عربي و به همان صورت که گفته شده بخوانيم؛ البتّه اگر معناي آن ها را بفهميم، دعا كاملتر است. چون مضامين عرفاني و ملكوتي آيات الهي و ادعيه از طرف معصومان، انس خاصي با فطرت معنوي هر انسان حقيقت طلبي دارد. هنگامي كه ادا مي شوند, با روح و روان آدمي همراه مي شوند.گويا ملكوت دعاها و الفاظ با سرشت و خميره بشر آميخته است . علاوه بر آن که در بسياري از موارد ادعيه ماثوره راه و روش دعا کردن و چگونگي بيان خواسته ها و مهم تر اينکه چه چيز هايي را از خدا خواستن به ما ياد مي دهند . البته در بعضي موارد طولاني شدن دعا ها يا زيارت ها به جهت مضامين آن ها و در واقع جنبه آموزشي دارد مثل زيارت جامعه کبيره يا دعاي جوشن کبير . روشن است که هر کس بايد به اندازه ظرفيت خود به آن ها بپردازد و از آن ها بهره برداري کند
پي نوشت ها:
1. نهج البلاغه، قصار 304.
2. همان، قصار 184.
با توجه به عدم امکان پاسخگویی در بخش نظرات لطفا سوالات خود را در سامانه «ارسال پرسش» یا بخش «پاسخگویی آنلاین» مطرح نمائید
درباره ما
کلیه حقوق متعلق به مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی می باشد ©
گر من آلوده دامنم چه عجب؟ همه عالم گواه عصمت اوست
زمین ما تشنه ی حضور آسمانی توست
یه گوشه چشمتو که بهم بندازی از تمام محبتها و توجهات کل مردم کره زمین حالم خوشتر میشه.
ما آدما استعداد پرت شدنمون خیلی زیاده…خودت میدونی که آدم ناسپاسه…فراموشکاره…عجوله… و هزار و یک عیب اکتسابی دیگه داره.
عزیز همیشگی ما … تو که هیـــــــــــــــــــچ عیب و ایرادی بهت راه نداره ایرادهای مارو محو کن.
مهربون عظیم و اعلا فقط تویی که راه رو بلدی…بلدی و میدونی چطور میشه گم نشد و توی مسیر موند.
تویی که میدونی ما کجاها اشتباه میکنیم و خبر نداریم
تویی که توجهت به همه هست و کمتر کسی حواسش به توست
ای دوست … ای رب من !که زبون و قلم من یه نقطه از بیکران حضور تو رو نمیتونه تصور کنه
این دست من…این دست خالی من… این پای لرزان ضعیف من… این ذهن محدود کوتاه من… فقط به بینهایت خدایی تو خدایی میشه…
عزیز بی همتا میدونم هوامو داری… کمکم کن منم تو رو داشته باشم
سلام
.
ملاصدرا با پیرپرستی مخالف بود و اگر او را صاحب کرامات مینامیدند، نمیپذیرفت
چهار ذکر الهی در چهار حالت بحرانی
امام صادق (ع) فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!1- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (آل عمران ایه 171) پناه نمی برد.در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.2- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» (سوره انبیاء آیه 87) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه 88)3- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره غافر آیه 44) … پناه نمی برد.زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه 45)4- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لا قوه الا بالله» پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»
امام صادق (ع) فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!1- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (آل عمران ایه 171) پناه نمی برد.در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.2- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» (سوره انبیاء آیه 87) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه 88)3- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره غافر آیه 44) … پناه نمی برد.زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه 45)4- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لا قوه الا بالله» پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»
واژههاى قرآن
ما، در قرآن به كلمههایى برخورد مىكنیم. این كلمهها در زبان ما، در گفتوگوهاى روزمرهى ما هم جریان دارند و در نتیجه بحران شروع مىشود و گرههاى كور، سبز مىشوند، چون ما به برداشتهایى دست مىزنیم كه از عادتهاى ما مایه مىگیرند .
ما به هر كس كه ساده و جانماز آبكش بود، مؤمن مىگفتیم و به هر كس كه از ما كنار مىكشید و لب به جام ما نمىزد، متقى مىگفتیم و هر كس كه دست و دل باز مىشد، محسن مىگفتیم و هر كس كه رام مىگردید، صابر مىگفتیم و هر كس كه دهانش همراه تسبیحش باز و بسته مىشد، ذاكر و شاكر مىگفتیم.
ما به اینگونه با مؤمن و متقى و محسن و صابر و شاكر و ذاكر و عادت كرده بودیم و اكنون كه با قرآن و آن كلمههاى دقیق و تیپهاى مشخص 1 برخورد مىكنیم، باز همانها را مطرح مىكنیم و همانها را مىفهمیم و یا بهتر بگویم نفهمیده با آنها بازى مىكنیم و بر آنها ستم مىنماییم.
این ستم از آنجا شروع مىشود كه ما بدون رسیدن به معنى و مقصود، به كلمهها و لفظها رسیدهایم و با الفاظ خالى انس گرفتهایم و آنها را در برخوردها به رخ یكدیگر كشیدهایم . اگر ما با حركت فكرى همراه مىشدیم و در خود مىجوشیدیم و مطلبها و مفهومها را درك مىكردیم و آنگاه در به در، به دنبال كلمهها مىگشتیم، در آن لحظه كه به یك كلمه مىرسیدیم، از آن بهره مىگرفتیم و همچون تشنههاى به آب رسیده، كلمهها را قطره قطره مىچشیدیم و جذب مىكردیم .
ما پیش از آنكه تشنه شده باشیم، نوشیدهایم و پیش از آنكه به اشتها آمده باشیم و با سؤالها گلاویز شده باشیم، خود را تلنبار كردهایم و پیش از آنكه به معناها دست یافته باشیم، به كلمهها رسیدهایم و این است كه باد كردهایم و با آنكه زیاد داریم، مریض و بىرمق هستیم و به امتلاء ذهنى و پرخورى فكرى دچار شدهایم .
اسفناك اینكه، این بیمارى و این پرخورى، همه گیر شده و اسفناكتر اینكه، این بیمارى در ابتدا به عنوان یك افتخار و نشانهى سلامتى و روشنفكرى هم قلمداد مىگردد، اما رفته رفته سنگینى و خستگى و ضعف ذهنى را به دنبال مىآورد و روشنفكر تلنبار شده را به بن بست مىرساند .
قرآن كتابى بود كه پس از شكل گرفتن، رهبرى كردن را مىآموخت، كه رشد، رهبرى كردن استعدادهاى تكامل یافته است
اینها با اینكه خیلى دارند، فقیر هستند، چون پیش از سؤال، به جوابها رسیدهاند و پیش از عطش، به آب .
دواى اینها، همان طرح سئوالهاى بنیادى است كه بتواند به تفكرات آنها سازمان بدهد، تا بتوانند با تفكرات سازمان گرفته، به مطالعات خویش سر و سامانى بدهند و آن را هضم كنند و شیرهكشى نمایند .
هیچ چیز بىحاصلتر، از این مطالعات دستورى و كتاب خواندنهاى پیشنهادى نیست، كه پیش از طرح سئوال و جوشش پرسشها، گریبانگیر تازه راه افتادهها و نو مسلمانهاى شعار زده مىشود .
كسانى كه مىخواهند دیگرى را به راهى و به تفكراتى و به مطالعاتى وادار كنند، ناچارند كه زودتر زمینهها را فراهم سازند و تشنگى را در طرف بریزند و تنور را داغ كنند و سپس نان بچسبانند و مطالبى و كتابهایى را در دسترس بگذارند .
اینگونه، حرفها و طرحها زودتر جذب مىشوند و كلمهها زودتر مفهوم مىشوند و در عمل شكل مىگیرند و در خارج پیاده مىگردند .
خُسر
خسر، رشد، تكامل، هم از آن كلمههایى هستند كه بسته بندى شده به ما هدیه شدهاند، بدون آنكه آنها را یافته باشیم، با آنها به بازى نشستهایم .
در برابر دیگران كه مىگویند براى چه آفریده شدهایم، خیلى پر طمطراق و شتابزده مىگوییم براى تكامل و طرف بدون اینكه مفهومى از خودش، از استعدادهایش، از نقصها و كمبودها و نیازهایش و از شكل گرفتنها و به اوج رسیدن استعدادهایش، در نظر داشته باشد، زبانش بند مىآید و مبهوت نگاه مىكند .
و اگر عصیانگرتر و طوفانىتر باشد، با خستگى مىپرسد، خوب اصلًا تكامل براى چه؟ چرا تكامل پیدا كنیم؟ من نمىخواهم به كمال برسم .
این هر دو عكس العمل از آنجا مایه مىگیرند كه هنوز معناها را ندیده، به كلمهها رسیدهایم و به جاى همپایى و همراهى، كلمهها را به یكدیگر هدیه دادهایم و مطالب را بسته بندى شده براى هم، پرت كردهایم .
در حالى كه براى شناخت اینكه براى چه هستم، باید بدانم با چه چیزهایى هستم. از وسائلى كه در یك اطاق هست مىتوان كشف كرد كه این اطاق براى چیست و براى چه آفریده شده. از استعدادها و نیروهاى انسان هم مىتوان كشف كرد كه او براى چیست و براى چه آفریده شده است .
براى من از سالهاى دور این سئوال كه براى چه هستم طرح شده بود و به جواب بسته بندى شدهاش هم رسیده بودم و با شور و حال مىشنیدم براى تكامل، تا اینكه دورهى نقادى و عصیانگرى شروع شد و حرفهاى سربسته به تحلیل رسیدند و در برابر سؤالها، با حلم و تأنى، كار تحلیل آغاز گردید .
در این دوره بود، كه به این نكته رسیدم كه انسان در یك مرحله خودش را كشف مىكند و در یك مرحله، این معدن را استخراج و تصفیه مىكند و در یك مرحله به استخراج شدهها و آهنهاى تصفیه شده، شكل مىدهد و آنها را به صورت ماشینها و ابزارهاى گوناگون درمىآورد و به تكامل مىرساند. ولى مسأله در همینجا خلاصه نمىشود كه پس از شكل گرفتن و به تكامل رسیدن، نوبت رهبرى كردن و جهت دادن به ماشینهاى تكامل یافته، مىرسد .
آه اینگونه بود، كه یافتم انسان براى مسألهاى بالاتر از شكل گرفتن و تكامل یافتن باید بكوشد، چون تنها این كافى نیست كه شكل بگیریم و در ابعاد وسیع ماده و معنا تكامل پیدا كنیم، زیرا با این تكامل یافتن، مسألهى بنبست و عبث و پوچى زودتر پیش مىآید و عمیقتر، مطرح مىگردد .
كسى كه بهترین ماشین را و شكل گرفتهترین وسیلهها را و تكامل یافتهترین مركبها را با خود دارد مسألهى بنبست و ترافیك و محدودیتها را بیشتر احساس مىكند و عمیقتر مىفهمد .
انسانى كه در دو بُعد ماده و اخلاق شكل گرفته و به تكامل رسیده، اما جهت ندارد و راه ندارد، به بنبست و عبث و پوچى عمیقترى گرفتار خواهد شد و این بنبست و عبث و پوچى 2را دیگر نمىتوان با عرفان شرق هم درمان كرد و با هیپىگرى مداوا نمود، چون این عرفان، خود یك نوع تكامل براى استعدادهاى عظیمتر انسان است كه پس از شكل گرفتن و تكامل یافتن، باید به دنبال راهى بزرگتر براى حركت كردن و جهتى برتر براى دویدنش بود .
قرآن كتابى بود كه به انسان، نه تكامل، كه رشد را هدیه مىداد. یَهْدى الى الرُّشْدِ
براى این انسان مسألهى جهت و صراط و مركبها و رهبرىها و روش حركت و منزلها، مطرح مىشوند و تنها استعدادهاى تكامل یافته در دو بُعد ماده و اخلاق مسألهاى را حل نمىكنند .
آن لحظهاى كه انسان فكر و عقل و دلش را مثل ابزارها و ماشینهایش شكل بدهد، آیا آن روز این استعدادها شكل گرفته و به بنبست نشسته، بحرانهاى بزرگترى را سبز نمىكنند ؟
انسان هنگامى آدم مىشود كه به استعدادهاى شكل گرفتهاش جهت بدهد. براى این انسان، مكتبى، مكتب مىشود، كه جهت حركت و صراط و روش حركت او را به او یاد بدهد و بیاموزد، بدون آنكه او را مسخ كند و او را در راه بغلطاند و یا بغل بگیرد .
با این دید بود كه آیههاى اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ 3، انَّ الىََ رَبِّكَ الْمُنْتَهىََ 4 و آیههاى اهْدِنَا الصِّرََاطَ 5 وَ انَّكَ تَهْدى الى صِرََاطٍ مُسْتَقیمٍ6 و آیههاى مربوط به معاد و اینكه بهشت منزل است، نه مقصد و جَنَّات الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا،7 پیامهاى عظیمى همراه مىآوردند و نورهاى بزرگى بر سر راه مىریختند .
با این دید و پس از این حركت فكرى وقتى به دنبال جواب سؤال سابقم كه براى چه آفریده شدهام، قرآن را مىكاویدم، آیههایى از قبیل، أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً 8 و انّا سَمِعْنا قُرآناً عَجَباً یَهْدى الى الرُّشْد و یا وَ لَقَدْ آتَیْنا ابْراهیمَ رُشدَه مِن قَبل 10و روحم را به گونهاى گرفتند كه تمام عصیانم به تسلیم رسید و یافتم كه چگونه انسان پس از تشهد به تسلیم مىرسد و یافتم كه این تسلیم از تمام عصیانهاى تاریخ عظیمتر است، كه در چنین تسلیمى، تمام عصیانها شكل گرفتهاند و جهت گرفتهاند .
این تسلیمى است كه عصیانها در آن به زنجیر بستهاند و در راهند .
قرآن كتابى بود كه به انسان، نه تكامل، كه رشد را هدیه مىداد. یَهْدى الى الرُّشْدِ 11
قرآن كتابى بود كه پس از شكل گرفتن، رهبرى كردن را مىآموخت، كه رشد، رهبرى كردن استعدادهاى تكامل یافته است .
بخش قرآن تبیان
وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّـهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا ۚ وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَىٰ مَا آذَيْتُمُونَا ۚ وَعَلَى اللَّـهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ
وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّـهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا ۚ وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَىٰ مَا آذَيْتُمُونَا ۚ وَعَلَى اللَّـهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ
و چرا بر خدا توكل نكنيم و حال آنكه ما را به راههايمان رهبرى كرده است؟ و البته ما بر آزارى كه به ما رسانديد شكيبايى خواهيم كرد، و توكلكنندگان بايد تنها بر خدا توكل كنند.
متنوع … حتی در مورد شیطان پرستی…میخوام بدونم چی شد که آدمیزاد با خدای خودش احساس دشمنی کرد… حتی این معضل در مورد بعضی آدمای به ظاهر با ایمان موجوده که ته دلشون با خدا مشکل دارن…
نظر بدین. ممنونم
الله اکبر اولین مشاهده بعد از این پست ایه کنار وبلاگ این بود:
«خود فریبی»
سوره مبارکه قیامه
آیه شریفه 5
بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ
معنی: انسان می خواهد آزاد باشد و با رهایی از اندیشه ی قیامت، مرتکب گناه شود.
پیام آیه: برخی از انسان ها دیگران را فریب می دهند، اما بعضی خود را دچار فریب می کنند، کسی که در مسیر انحراف گام برمی دارد، خود را دچار فریب ساخته است.
آیه شریفه 43
وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ
معنی: مثال کسانی که غیر از خدا را سرپرست خود می دانند مانند عنکبوتی است که به خانه ی سست خود پناه می برد. این مثال هایی است که برای مردم می زنیم و جز دانایان آن را درک نمی کنند.
پیام آیه: تکیه و اعتماد به هرچیز غیر از خداوند حکیم، تکیه بر پایه های سستی است که هرگز ادامه نخواهد داشت. خداوند عالمان و خردمندان را می ستاید زیرا آنان می دانند که همه ی گنجینه ها نزد خداست. و تنها تکیه گاه باید او باشد. بکوشیم از عالمان و خردمندان باشیم
کاش معجزه ی قرآن را میدیدیم… کاش بینا بودیم…کاش شنوا بودیم
خدایا الغوث از ضلالت
سگی پای صحرا نشینی گزید
به خشمی که زهرش ز دندان چکید
شب از درد بیچاره خوابش نبرد
به خیل اندرش دختری بود خرد
پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر تو را نیز دندان نبود؟
پس از گریه مرد پراگنده روز
بخندید کای مامک دلفروز
مرا گر چه هم سلطنت بود و بیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم
توان کرد با ناکسان بدرگی
ولیکن نیاید ز مردم سگی
اگه گوش دادین…اگه دل دادین…اگه حالتون خوش شد… یادی از منم بکنید… برام دعا کنید…
مهربانم… قدرتی عظیم از تو میطلبم … معرفتی میخواهم که ندارم…من کوچکم عزیز… خیلی کوچکم…
خدایا آلودگی کینه ها و حقارتها را چنان از دلم پاک کن که دل سزاوار تو شود…
خدایا… خداوند من…
مرا در مسیر سبز خویش قرار ده…توانایی ماندن در مسیر به رغم تمام ناملایمات را از تو میخواهم…
جز با یاری تو هرگز مرا با بضاعت اندک اکتسابی ام یارای قرار گرفتن و ماندن در مسیر تو نیست…
خداوندا به ما …با این که اعتراف میکنم که آینه ی قابلی نداریم ولی شفافیت و میزان و فرقان عنایت فرما…
خداوندا به تو پناه میبرم از آنچه مرا از تو دور میسازد
اینها را درحالی مینویسم که بغضی سنگین دارم و درمانش را نمیدانم
خدایا میدانم که هستی…همیشه و همه جا… میدانم که تنهایم نمیگذاری…اما نگذار من با وجود داشتن چنین خدای بی همتایی احساس تنهایی کنم
خدایا روی ماهت را میبوسم. مراقبم باش…که هستی
«عفاف »
آیه شریفه 5
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ
معنی: ای پیامبر به همسران، دختران خودت و زنان مومن بگو: خود را مغنه ی بلند بپوشانند.
پیام آیه: حجاب راهی است برای رسیدن به پاک دامنی و عفاف قرآن، نظام خانواده را می پسندد، بی حجابی و از بین رفتن حریم ها، نظام خانواده را از بین می برد و زن و مرد را آلوده به گناه می کند. اسلام در روابط زن و مرد نه بی بند و باری را اجازه می دهد و نه مبارزه با نیاز غریزی را می پسندد بلکه تعادل و برنامه ریزی صحیح را پیشنهاد می کند