
امام رضا(ع):پدر و مادرم فدای او که همنام جدم،شبیه من و شبیه موسی بن عمران است.بر او نوارهای نورانیست که از پرتوی نور قدس،روشنایی میگیرد.
الاامامه والتبصره،ص114
روزي یکی از شیعیان به محضر امام جواد (ع) عرضه داشت: امیدوارم که امام قائم از اهل بیت پیامبر اکرم (ص)، شما باشید!. امام فرمود:
چگونه فراماسون شوم
کارشناس ادیان و فرق گفت: طبق دیدگاه فرقه صوفیه بیچاره (گنابادیه) دیانت اسلام و بتپرستی یکسان است و شاید بتوان ادعا کرد این اعتقاد شدیدترین انحراف صوفیه محسوب میشود که بزرگان فرقه به آن اعتقاد دارند.
ایتالیاییها هر هفت سال یک بار برای توبه و نیایش به درگاه خداوند در گواردیا سن فراموندی جمع میشوند و مراسمی را به مدت هفت روز برگزار میکنند که شامل راهپیمایی و زنجیر زنی است.
مرجع عظيم الشأن مرحوم آيت الله العظمي نجفي مرعشي(ره) فرمود: پدرم مرحوم آيت الله علامه سيد محمود مرعشي(ره) كه در نجف اشرف مي زيست، بسيار علاقمند بود كه به طريقي، محل قبر شريف جده اش حضرت زهرا(س) را بيابد، براي اين مقصود، ختم مجربي …
يکي از مشکلاتي که پيش روي منتقدان علمي « فرضيه ي تکامل » قرار دارد، مسئله ي خوش باوري عجيب بسياري از عوام و خواص پيرامون مجامع علمي است! به نحوي که اين عزيزان، تصور مي نمايند که از دانشگاه ها، مجلات و منابع آکادميک، چيزي جز حقيقت و راستي صادر نمي گردد! متاسفانه چنين خوش باوري در بين مجامع…
بانوی تازهمسلمان دانمارکی از دلدادگیاش به ریحانة النبی(ع) میگوید.
Your browser doesn’t support canvas.
وعده صادق :: پایگاه تخصصی مهدویت , فراماسونری و دشمن شناسی. (تمامی حقوق محفوظ است)
پیام های پنهان و نهفته در برخی انیمیشنهای مشهور جهان:
تاکنون
مهمترین انیمیشنهای تولید شده در جهان در شرکت های بزرگ انیمیشن سازی
هالیوود همچون والت دیزنی، پیکسار، دریم ورکز، ام جی ام و یا شرکتهای
ژاپنی تحت حمایت و هدایت سردمداران هالیوود نظیر نیپون، تاتسونوکو، سونی
و…. تولید شده است.
آهنگ شیطان پرستی شاهین نجفی!!!!
چگونه فراماسون شوم
همونطور
که اطلاع دارید آلبوم جدید امین وحید چندی پیش بیرون اومد و در یکی از
ترانه های این آهنگ به اسم شر اعظم شاهین نجفی خواننده رپ هم باهاش همکاری
کرده بود. در این آهنگ شاهین نجفی قطعه ای رو خونده بود که در طول آهنگ سه
مرتبه تکرار شد!
متن این قطعه:
به اسم اعظم شر و چش سه و تن مانابه تثلیث دو سر کوه مخفی وخط ناخوانابه آلت مقدس حالت نامیر آتششر اعظم یاختو سینا رژی ناکی وناوشلی یوادش کوخنی ربی سنی خوراتنو لهلی به عینیتو تیری سیکس راخنا حنی لنا حونی ژرا عنی و عدیمارح وت یارب زج هدجسمارح وت یارب زج هدجسمارح وت یارب زج هدجسدر
ابتدا خیلی از هوادارن شاهین این متن براشون مبهم مونده بود و چندین و چند
کامنت در فیس بوک و جاهای مختلف پیرامون این متن فرستاده شد که هیچکدوم از
اونها توسط شاهین یا امین وحید پاسخ داده نشد.
اما به تازگی یکی از کاربران فیس بوک متنی رو منتشر کرده که در اون در مورد قطعه ذکر شده توضیحاتی داده که قابل تامله:
و در نهایت این جمله که رمز این شعره:کافیه کل جمله رو بر عکس کنید :
سجده جز برای تو حرام!!!
ردپای فراماسونری در دولت ترکیه
«عبدالله
گل»، رییس جمهور فعلی ترکیه، یکی از مهره های «فراماسونری جهانی» است. وی
عضو افتخاری گروه ماسونی «Order of the Bath» میباشد و مقام شوالیه این
گروه را از «ملکه الیزابت دوم» انگلستان دریافت کرده است.
امروز داشتم بعد از خیلی وقت،کارتون نگاه می کردم،کارتون گربه و سگ.
که ناگهان با تصویر گونیا و پرگار روبه رو شدم.راستش خیلی جا خوردم،فکر نمی کردم که چنین کارتون باحالی این جوری باشه
بررسی شخصیت های انیمیشن خانواده سیمپسون (ماسونی ترین انیمیشن در جهان):
در
این مقاله به بررسی اجمالی شخصیت های این انیمیشن پرطرفدار می پردازیم که
این انیمیشن در سال های نه چندان دور لقب طولانی ترین سال جهان را نیز از
آن خود کرده است
( البته در این انیمیشن نماد گرایی به فراوان پیدا می شود که ما از آوردن این نماد ها در این مقاله خودداری کرده ایم )
مستند فراماسونها در بیبیسی / فروغی، هویدا و شریف امامی فراماسون بودند
تلویزیون
فارسی بیبیسی، عصر روز چهارشنبه ۷ دی ماه، مستندی درباره «فراماسونها»
پخش کرد که علاوه بر گزارشی از مقر فراماسونری انگلیس و به عبارتی کانون
فراماسونری جهانی در ساختمانی در محله توریستی مرکز لندن، گفتوگوهایی نیز
با اعضای ایرانی فراماسونری و محققان درباره بزرگترین تشکیلات مخفی جهان
داشت.
شیطان پرستی، پرستش قدرت پلیدی است به عنوان قدرتی فوق العاده قوی و بسیار قوی تر از نیروهای خوب دنیوی همچون خدا…
آرمگدون یا وقوع نبردی هسته ای؟
برپایه
این عقیده دربسیاری ازمواردبرای اثبات حقانیت خویش به عبارات وجملاتی
منسوب… به کتاب مقدس، تمسک می کنند و سعی دارند این موارد را در اذهان
جهانیان جای دهند و انرا به یک باور عمومی تبدیل کنند.
آیا فراماسونری و صهیونیسم یکی است؟
بسیاری در جهان فراماسونری و صهیونیسم را یکی میدانند، اما آیا واقعا
چنین است یا این که این گفته ادعایی بیش نیست، در این مقاله تلاش شده با
استناد به تاریخ به ادعای فوق پاسخ گفت این که باید این گفته را پذیرفت یا
رد کرد.
فراماسونری در صنعت بازی ها
چگونه فراماسون شوم
تقریبا
در یک یا دو سال اخیر به قدری درباره انواع بازی و نوع تهاجم فرهنگی آنها
بحث شده که شما با آنها تا حدودی آشنایی دارید اما این که تفکر این بازی
ها تحت چه عواملی و چگونه کنترل میشود بحثی است که در ادامه به آن خواهیم
پرداخت …انشالله که مورد توجه قرار بگیرد…
آذر ۱۴, ۱۳۹۴
دستهبندی نشده
برچسب ها:ایلومیناتی, ساتانیزم, ساتانیسم, شیطان, شیطان پرستی, فراماسون, فراماسونری, هالیوود
۱۱۹دیدگاه
بسیاری از شما که این مقاله رو میخونید جوانان و اغلب نوجوانانی هستین که از زبان دوستان یا استاد های خودتون حرف هایی بسیار عجیب و غریب که من در این مقاله اون ها رو حرف های خرافی افراطی و دور از واقعیت معرفی میکنم درباره گروه هایی که در ایران همه ی اون ها رو باهم (!) فراماسونری معرفی میکنن شنیدید و کنجکاو شدید و بر اساس عادت نسل جوان مثل خودم سریع گوگلش کردید.و قطعا این اولین سایتی نیست که اونو میخونید.تا اینجا شما میدونید که یکسری گروه هایی یک کار هایی میکنن ! همین !
چگونه فراماسون شوم
من از فراماسونری قرن ۱۴ میلادی و ایلومیناتی قرن ۱۸ میلادی و مسائل مربوط به گذشته های دور نمیگم.من از “فراماسونری،ایلومیناتی و ساتانیسم مدرن” میگم.یعنی چیزی که در حال حاضر وجود داره.
نکته : برای کسی که به طور تخصصی این موضوعات رو دنبال میکنه شناخت تاریخ این گروه ها مهم ترین چیز هست چون جایی که الان این گروه ها هستن ریشه در گذشته و تاریخ اون ها داره.
در جامعه ما خیلی جاها تمام گروه های اینچنینی رو میگن فراماسونری که غلط محض هست.سه گروه مطرح فراماسونری،ایلومیناتی و ساتانیسم هستند.من در پایین یک تعریف کوچیک برای شروع از هر کدوم در “دوران مدرن امروزی” ارائه میدم.
نکته: سه گروه گفته شده خودشون به زیر گروه ها و فرقه های مختلف تقسیم میشن.
فراماسونری یکسری گروه هایی هستند که در جهت اهدافی تقریبا روشن که در ادامه میگم اتحاد میکنن و این اتحاد و برادری اصل اساسی اون ها هست.مرکز تجمع اون ها لژ ها هستند که دقیقا مثل کلیسا ها هر لژ عقاید و اهداف خاص خودش رو داره اما در چهارچوب اصلی فراماسونری.البته بعضی از لژ ها زیر مجموعه لژ های دیگه هستن که مثل لژ بالاسری خودشون عمل میکنند.نکته مهم اینه که اکثر اعضای اون مسیحی هستند ! پس شیطان پرستی نمیتونه اصل این گروه باشه.در قوانین چند تا از لژ های بزرگ اومده که ماسون باید معتقد به یک کتاب آسمانی باشه.
ایلومیناتی اصلی ترین چیزی هست که در ایران درباره اون بحث میشه و خیلی جاها به اشتباه فراماسونری نامیده میشه.ایلومیناتی بر خلاف گذشته خودش امروزه یک گروه هست که در همه زمینه ها فعالیت داره (تا حدودی مثل فراماسونری).تفاوت مهم این گروه با گذشته خودش اینه که در گذشته اصل این گروه ضد دین بوده اما امروزه با تغییر اهداف ریز و فعالیت های این گروه بسیاری از اعضای این گروه افرادی -حتی به ظاهر- مسیحی هستند که بیشتر فعالیت اون ها در جهت به وجود آوردن چیزی شبیه تئوری نظم نوین جهانی هست که در ادامه دربارش توضیح میدم.بنابراین این گروه هم نمیتونه اصول شیطان پرستی داشته باشه.
و در آخر هم به نوظهور ترین گروه که در قرن پیش میلادی به وجود اومده یعنی ساتانیسم میپردازیم.ساتانیسم شبیه ترین گروه به عقایدی که شیطان پرستانه معرفی میشه هست.اصل بسیاری از فرقه های ساتانیسم بر اساس این هست که “انسان ها خودشون خدای خودشون هستند”.البته گرایش های مختلفی از ساتانیسم وجود داره که مثلا میگه خدا وجود داره اما نه اون خدایی که ما میشناسیم و ما هم میتونیم خدا بشیم !!! این گروه به صورت امروزی گذشته چندانی نداره که بخواد نسبت بهش تغییر چندانی کنه.البته دقت داشته باشید ساتانیسم گونه های مختلفی داره که در بعضی از اون ها، واقعا شیطان رو میپرستن.ساتانیسم به شکل امروزی نوظهور هست اما به شکل قدیمی خودش و فرقه های کوچیک تاریخ فراوانی داره که به چند نماد و چند داستان محدود میشه.
پایه ی فراماسونری تغییر زیادی نکرده اما مسائل حاشیه ای اون مثل حرف ها و گرایش ها چرا.اون ها اوایل با شعار برابری و برادری وارد شدند (هنوز هم جزو شعار های اصلی هست.) و کار اصلی و اولیه اون ها راه انداختن انقلاب های بزرگ و هدایت اون به جای دلخواه بود مثل انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب و استقلال آمریکا.یعنی دنیای امروزی ما خصوصا قالب جمهوریت تا حد زیادی دست پخت فراماسونری هست.امروزه اون ها به لایه های عمیق رفتن و مخفیانه کار میکنن و سخت میشه سر از کار اون ها درآورد.به طور ساده تر، اون ها در حال دستکاری و تاثیر بر روی لایه های حکومتی و زیرین دنیا هستن.مثل نفوذ در دولت ها و لابی ها و سازمان های بین المللی و …
اما…
ایلومیناتی سیاست جالبی رو در پیش گرفته.در گذشته اون ها روحیه مبارزه طلبانه با دیکتاتوری کلیسا ها داشتن اما امروزه قضیه فرق کرده.البته این نکته ضروریه که بدونید بعد از اتمام کار اون ها در همون دوران عملا ایلومیناتی مرد اما افرادی ایلومیناتی مدرن رو پدید آوردن با فرق های زیاد.دقیقا برعکس فراماسونری که از همون اول تا الان پیوسته بودن با عقاید مشابه.خب داشتم از سیاست امروزی ایلومیناتی ها میگفتم.اون ها بر عکس فراماسونری، سکوت و مخفی کاری خودشون رو سر زبون ها ننداختن.اون ها با سر و صدای زیاد و ترور های مخالفان، خودشون رو شناسوندن به طوری که امروزه ایلومیناتی در خارج شناخته شده تر از بقیه هست.ایلومیناتی ها هدفی مشابه نظم نوین جهانی دارن.
از جمله تفاوت های ایومیناتی و فراماسونری اینه که فراماسونری فقط مخصوص مرد هاست اما ایلومیناتی ها اینطور نیستن.
یک تفاوت عمده اون ها اینه که فراماسونر ها شیوه های متفاوتی نسبت به ایلومیناتی ها به کار میبرن که تا حدودی برای ما ناشناخته هست.بیشتر روش هایی که به فراماسونر ها نسبت داده میشه مال ایلومیناتی ها هست.
در کل اون ها در هدف در شیوه ها در شیوه جذب نیرو در عقاید و تقریبا در همه چیز متفاوتن !
امروزه اخبار، رسانه ها، سلبریتی ها و … توسط هر دوی اون ها کنترل میشه.اما توی سال های اخیر یک مسئله جالب در ایلومیناتی ها به وجود اومده و اون هم بازار گرم موسیقی و هنره.توصیه میکنم این مقاله رو بخونید (اینجا کلیک کنید)
بعد از انقلاب لژ های فراماسونری که در ایران وجود داشتن بسته شدن و ایلومیناتی ها هم حضور چندان گسترده ای در ایران ندارن.البته دقت کنید من از داخل ایران میگم وگرنه در هردو، ایران هدف بسیار عزیزشون بوده و هست.
اما چیزی که زیاد بوده مراکز مسخره ای بوده که خودشون رو به فراماسونری نسبت میدادن و مضحکانه هنوزم وجود دارن.
فراماسونری با ترویج مخفیانه مطالب خاص که دقیق برنامه ریزی شدن تا فقط روی افراد باهوش و با مشخصه های مورد پسند اون ها تاثیر بزارن افراد رو به سمت خودشون جذب میکنن و بیشتر داخل حلقه خودشون افراد جدید رو اضافه میکنن. اما ایلومیناتی ها با تبلیغات افراد کنجکاو رو جذب و با طرح چالش های خاص افراد انتخاب میشن. البته دقت کنید تمام این مراحل تا زمان جذب فرد بدون اینکه خود شخص بفهمه انجام میشه.البته بسیاری از افراد که به این دو گروه خدمت میکنن خودشون اصلا خبر ندارن که خیلی جاها بهشون میگن پیاده نظام.
درباره فراماسونری و لایه های بالای ایلومیناتی نمیشه کسی رو با قطعیت گفت اما افراد خاص ایلومیناتی ها که وظیفه انجام کار هایی که لایه های متفکر و بالای ایلومیناتی به اون ها میگن رو دارن آگاهانه خودشون رو ایلومیناتی معرفی میکنن مثلا با نماد ها و این فقط برای جلب توجهه.مثلا خیلی از سلبریتی ها و خواننده ها راحت خودشون رو معرفی میکنن.اما روزنامه نگار ها و ژورنالیست ها که بخش مهم اون ها هستن خودشون رو لو نمیدن.به عنوان مثال که ریحانا خواننده معروف خارجی به وضوح در یکی از موزیک ویدیو هاش نوشته پرنسس ایلومیناتی ! اینطوری شما جذب اون میشید و این یک معامله دو سر برد برای دستگاه ایلومیناتی و سلبریتی هست.
کل این مقاله در جهت گفتن چیز هایی بود که تا کنون گفته نشده بود و یا به طرز غلط گفته شده بود.در نهایت به شما توصیه میکنم زندگیتون رو بکنید و دنبال این چیز ها نیایید !رسانه ها و همه چیز ابزار انتشار عقاید اون ها هستند و تنها کمکی که شما میتونید بکنید از ایجاد خرافه و نشر اکاذیب درباره این موضوع (همان چیزی که اون ها میخوان) جلوگیری کنید.چه شما بخواید چه نخواید این چیزی است که اتفاق می افته.اگر از آن هایی که وارد این ماجرا شدند بپرسید چی شد میگن خودمون رو نابود کردیم.
قطعا این مقاله خالی از اشکال نبوده و حتما بعد از مدتی که دنیا تغییر کرد و چیز هایی رو شد این مقاله بی ارزش میشه.پس از شما میخوام اگر به توصیه بالای من عمل نکردید و در این راه قدم گذاشتید منابع به روز خارجی را مطالعه و اشکالات این مقاله رو به بزرگی خود ببخشید.در نهایت از شما میخواهم اگر این مقاله را کپی میکنید با منبع این کار را انجام دهید تا شاید سرنوشت یک نفر تغییر کرد و در این راه قدم گذاشت یا برگشت.
ممنون!
بعد از یک سال و خورده ای سوالی مطرح شد در کامنت ها که منم شروع کردم پاسخ دادن و بعد نگاه کردم دیدم عجب چیزی شد!
متن زیر در پاسخ به دوست عزیزی هست که از هدف نهایی این انجمن ها پرسیده و من در پاسخ به ایشون مطالب رو بازتر کردم (معجزه حوصله زیاد) تا جایی که ممکنه برخی مطالب بالا رو تغییر شکل و مفهوم بده.در نهایت شما رو دعوت به خوندنش میکنم:
هدف های اون ها خیلی زیاده چون اول اون ها یکی نیستن و دوم هدف هاشون یکی نیست.
ما در ایلومیناتی شاهدیم اهدافی تحت عنوان نظم نوین جهانی دنبال میشه.این عقاید به طور خیلی مشابهی در بعضی تفکرات سرمایه دار ها وجود داره که باید جهان تحت نظم نوینی قرار بگیره که سرمایه دار ها در راس اون باشن (که تا حدود زیادی هست الان).این همون دلیلی هست که من بر خلاف خیلی های دیگه و حتی صاحب نظر ها ایلومیناتی رو جدا تر از فراماسونر ها و ساتانیسم میدونم.ایلومیناتی متاسفانه به خیلی فرقه ها نسبت داده میشه اما اون هسته ای که به همین اسم در حال فعالیت هستن مقصود من هستن.
در فراماسونری تا حدودی این موضوع وجود داره.ببینید عموما فلسفه کنگره و سنا و مجلس و … به صورت نوین در جمهوری ها، برگرفته از لژ های فراماسونری هست.اون ها همکاری و همفکری میکنن.حال اینکه ما در شعار های اولیه فراماسونری و فرم هایی نوین از اون در قرن ۲۰ میلادی شعار برابری مساوات و برادری رو میبینیم.اما اینکه هدف فراماسونر ها چی هست، واقعا هدف خاصی امروزه تعریف نمیکنن!
خودشون هدف رو این معرفی میکنن که زندگی با فرمی خاص و بهتر با همفکری هم.اما همونطور که گفتم فراماسونری هم مثل مسیحیت که کلیسا های مرکزی و گوناگون داره لژ های مختلف داره که بعضا خیلی هم با هم اختلاف دارن.بهترین راه برای ترسیم یک هدف برای اون ها نگاه به اعضا و کار هاشون هست.در ایران قبل از انقلاب بسیاری از اعضای حکومت عضو لژ ایران بودن که تحت نظارت لژ مرکزی انگلیس بود.با نگاه به فعالیت های اون ها در انقلاب های بزرگ میشه گفت که اون ها جمع میشن لابی میکنن و تصمیمی که فکر میکنن درست هست رو میگیرن اما با نماد ها و مراسم و عقاید خاص خودشون.
تا اینجا شباهت زیادی با ایلومیناتی ها دارن اما موضوعی که وجود داره اینه که فراماسونری از زمان تاسیسش و انتشارش در جهان به طور مستمر و قطع نشده با کمی تغییر به امروز رسیده اما ایلومیناتی در همون سال های تاسیسش از بین رفت و فقط شایعاتش موند که اون ها مخفیانه وجود دارن تا قرن ۲۰ که گروه هایی تحت عنوان ایلومیناتی شکل گرفت و مردم از ترس به هر فرقه ای دیدن گفتن ایلومیناتی.
پس شاید قضیه این باشه که لابی های سیاسی که وارد مرحله نوینی میشدن تصمیم به یکی تر شدن گرفتن و اجتماعاتی شکل گرفت تحت عنوان ایلومیناتی.واقعیت اینه ما حتی امروز هم واقعا نمیدونیم ایلومیناتی ها کی هستن چی هستن یا اصلا هستن؟
اما با توجه به شواهد میگیم لابی های بزرگی هستن با یک هدف مشخص که حالا میتونه نظم نوین جهانی یا مشابه اون باشه.اما هدف دارن.شبیه فراماسونری،اما ماسون ها هدفی به جامعی اون ها ندارن و دچار اختلاف عقیده و گیر کرده در عقاید و سنت های قدیمی خودشون هستن که با این حساب هر روز خودشون رو ضعیف تر میکنن.هنوز خیلی هاشون میگن در لژ زن نباید باشه.اما در ایلومیناتی شما میتونید یک روزنامه نگار باشید و با یک جامعه بزرگ یا کوچیک هم عقیده خودتون اخبار رو به صورت مشخصی نشر بدید (سلطه بر رسانه).
پس من میگم فراماسونری یک فرقه هست اما ایلومیناتی رو به سختی میشه فرقه نامید.اونا لابی های خاص هستن.
موضوع بعدی که باید بگم اینه که حالا چرا ایلومیناتی؟
این انجمن های مخفی وقتی قالب و هویت گرفتن دیگه هر عقیده و گروهی میتونه برای خودش انجمن داشته باشه.و ما به این میگیم لابی.
امروز در جوامع سیاسی لابی هایی که شاهدش هستیم در واقع همون انجمن های مخفی هستن یا حتی شبیه ایلومیناتی اما با هدف مشخص.در آمریکا در هر دانشگاه از اینا وجود داره.
در ایران ممکنه ما بهشون بگیم تشکل دانشجویی که حالا ماهیتشون باز تر از انجمن مخفیه.
بحث بر سر این هست که این ها همه آدم هایی هستن که گرد هم میان و برای هدفشون تصمیم میگیرن،عضو جذب میکنن و با روش ها و رسوم خودشون عمل میکنن.حالا اون روش یا یک جادوی تخیلی افسانه ای هست یا یک جادوی واقعی و قوی که امروز ما بهش میگیم سیاست.
ممنون از مطلب فوق العادتون. میتونم ازتون ی خواهرش کنم؟ ما در حال ساخت یه مستند هستیم در باره همین موضوعات. ممکنه در رابطه با کابالا اگه چیزی میدونین به من بگین؟ اگه در رابطه با این متنی ام که نوشتین چندتا منبع بدید ممنون میشم
متاسفانه چند وقتیه از این موضوع دور شدم و درباره منبع نمیتونم کمکتون کنم اما شدیدا توصیه میکنم توی وب فارسی دنبالش نگردید و تو وب انگلیسی به هر جایی اعتماد نکنید.شاید مزخرفاتی که در دارک وب یا انجمن های دیپ وب نوشته شده کمکتون کنه.
کابالا اولین بار در مصر صورت گرفت و اون ها معمولا با چیز های فرا انسانی ارتباط برقرار میکنن که نه میشه گفت شیطان پرستن نه میشه گفت شیطان پرست نیستن و در فرقه هایی مانند هندویسم و بودایسم هم نقش زیادی دارن و در همین چند ساله اخیر خیلی مطرح شده و اون ها یعنی فرقه ی هندویسم و بودایسم از اون خیلی استفاده میکنن که البته یکم با قبل فرق کرده مثلا با استفاده از اصوات بیماری افراد رو درمان میکنن
مدیر و رئیس هر دو یکنفره اونم جناب ابلیس! هدف هم مشخصه. وقتی شما با شیاطین ارتباط بگیری از این هرچی دربیاید شیطانیه چه برادری باشه چه نظم نوین.هدف اون حروم زاده هم نابودی نسل انسانهاست.من مطمئن هستم هدف نهایی ابلیس شروع جنگی عالم گیر هست که همه همدیگه رو نابود کنند با سلاحهایی بسیار مخرب و پیشرفته که تضمین کننده نابودی کامل نسل بشر باشه.احمق هستن کسانی که فکر میکنن این جن عقب افتاده میخواد بخشی از انسانها رو در دنیا قدرت بده قطعا هدف نهاییش نسل کشی تمام بشره چون خودش اجازه و قدرت اینکار رو نداره و اگه بخواد اینکار رو مستقیم بکنه مثل زمان حضرت سلیمان مجددا طناب میندازن گردن خودش و رفیقاش ازشون عملگی میکشن لاجرم اینکار رو توسط خود انسانها انجام میده مگر اینکه انسانها متوجه باشند و منجی رو طلب کنند که سر این حروم زاده رو از روی ک ه زمین برداره و مردم نفس بکشن
لطفا راجب این موضوع بیشتر تحقیق کنید
اگر بیشتر وارد این بحث بشید میفهمید که هیچ ربطی به شیطان نداره
شیطان پرستی و سیتنیزم کاملا بحثش با فراماسون و ایلومیناتی فرق میکنه
شما هم لطفا قبل از کامنت دادن متن رو کامل بخونید ?
سلام . ممنونم ، زحمت زیادی کشیدین. یه زحمت از نوع بی سابقه.
سلام میشه بگین چشم جهان بین داخل مثلث متعلق ب کدوم یکی ازین فرقه های نامبرده است؟
چشم جهان بین خیلی جاها استفاده میشه (حتی در بعضی مذاهب به عنوان چشم خدا که دنیا رو میبینه) اما بین این ها اولین و بیشترین استفاده در فراماسونری بوده که در قرن ۱۸ میلادی تا الان در بنا هاشون به دفعات استفاده شده.
البته امروزه از این نماد برای اشاره به ایلومناتی ها هم استفاده میشه اما این نماد ریشه ای در ایلومناتی نداره چندان.البته جالبه بدونید طرفداران و بعضیا با هم سر اینکه چشم جهان بین به ایلومناتی ربط داره یا فراماسونری درگیرن و میگن این نماد در ایلومناتی اولیه قرن ۱۸ بوده اما تا الان که بیشتر به فراماسونری ربط داره.گرچه الان هر دو از این نماد استفاده میکنن.
بیشتر به عنوان نماد فرقه های مخفی استفاده میشه ازش در بین مردم.
ایلومینات
سلام خسته نباشید دقیقا با نظرتون موافقم حتی تحقیق در مورد این موضوعات ادم و به سمت خودش گرایش میده هر چند خفیف اما صادقانه. اونا به همین دلیل نشرش دادن تا با توجه به مسائل اجتماعی افراد و سوق بدن اما یه سوال چرا این شده موضوع پژوهشی ما اونا میخوان ما هم میخوایم پژوهش گرای ما اسرار بر صحبتای این چنینی دارن اونا هم دادن اطلاعات و. بنظرتون مسائل خاصی هست که خیلیا نباید حتی تحقیق کنن ؟ یا دست و پا شکسته به جوابایی میرسن ؟ ممنونم
چگونه فراماسون شوم
سوالتون مبهمه متاسفانه حالا من با توجه به برداشتم میگم.
ببینید این موضوع کمی نیست به خودی خود.یعنی واقعا این فرقه ها تاثیر بالایی در جهان ما دارن و هر قدرت یا پژوهشگری باید این موضوع رو مطالعه کنه اما بحث سر این هست که حداکثر کاری که مردم عادی میتونن بکنن آگاهی از وجود چنین فرقه هایی هست تا مراقب اطرافشون باشن و بدونن پشت هر ماجرایی ممکنه اون ها باشن و اینکه شایعات و چیزایی که اونا میخوان رو پخش نکنن.بیشتر از این ها تحقیق کردن ممکنه به دلیل ناآگاهی اون ها باعث اشتباه هایی بشه.
حالا بعضی از این پژوهش گر ها نا آگاهی جامعه رو که میبینن شروع میکنن به نشر مسائلی که عموم مردم توانایی درک صحیحش رو ندارن و این میشه یک جلب توجه برای عموم و چیزی که خود اون ها میخوان.
چیز هایی هست که واقعا از درک من و شما خارجه و فهمیدنش باعث به هم خوردن زندگی ما میشه و بهتره اصلا سمت اون ها نرفت یا مسائلی که تحقیق دربارش تخصص میخواد.
اگر جوابی هم حاصل بشه احتمالش بالاست که غلط باشه چون تحقیق در این مسائل پیش زمینه هایی رو میطلبه.
موفق باشید ?
عملا دارین میگین ک خیلی از آموزه های دینی همه ادیان میتونه ی دروغ بزرگ باشه و اصلا خدا و شیطانی وجود نداره و این خود انسانه ک برای خودش و محیط زیستش و حتی برای دیگر موجودات تصمیم میگیره و انجامش میده.حالا با روش های طبیعی یا ماوراء طبیعی ک امروزه بهش قدرت ذهن هم میگن
من سه بار کامنت شمارو خوندم، سه بار کامنت خودم و نفهمیدم چجوری از حرف من این برداشت رو داشتید ?
ممنون لطف کردین فقط شما تو مقاله نوشتین که ب جز چند نماد اونایی که به فرماسونراها مربوط میشه در لصل مال الیومیناتیهاس میشه بگین نماد های فراماسنرها دقیقا چی هستن؟
واینکه وقتی سرچ میکنیم مثلا سمبلهای فراماسونری و یا ایلومیناتی اینها وقعا درست هستن؟ ینی واقعا نماد فراماسونها هستن؟ ممنون
ببینید عموما نماد هایی که به فراماسون ها «تو ایران» نسبت داده میشه مال دیگر فرقه هاست حالا یا ایلومناتی قرن ۱۸ یا فرقه های دیگه.
فراماسونر ها نماد گرا هستن اما اکثر نماد هاشون در لژ ها و بنا هاشون به کار رفته.
ایلومناتی هم امروزه به اندازه ی اون ایلومناتی قرن ۱۸ نمادگرا نیست چون همونطور که گفتم ماهیتش امروزه فرق کرده.
اما متاسفانه در اینترنت (چه فارسی و چه انگلیسی !) نماد های فرقه ها به یکدیگر نسبت داده میشه.مثلا مثل ایران که همه چیز رو به فراماسونری ربط میدن در خارج هم ناآگاهانه خیلی چیز هارو به ایلومناتی ها ربط میدن.البته همشون غلط نیستن اما برای فهمیدن نماد های واقعی باید به طور تاریخی بررسی کرد این موضوع رو تا فهمید واقعا هر نماد به کدوم فرقه مربوطه.مثلا در یکی از کامنت ها هم گفتم الان بین ایلومناتی ها و فراماسونر ها بحث هست که نماد چشم بالای هرم مربوط به کدومشونه.
من توصیه میکنم دنبال این مسائل نرید اما اگر واقعا میخواید دنبال نماد فراماسونر ها برید به منابع تاریخی و کتاب ها مراجعه کنید و با دقت به اعتبار مطلب در اینترنت هم میشه سرچ کرد.
موفق باشید ?
سلام خیلی ممنون بابت مقاله تون
میخواستم درباره ی ایلومینات و فراماسون و تفاوت بینشون و ترجیحا تاریخچه ظهورشون دقیق تر و بیشتر تحقیق کنم
کتاب یا سایت ویا هر منبع قابل اعتماد تری وجود داره ؟ اگه بتونین بهم معرفی کنید ممنون میشم
توی گوگل به انگلیسی illuminati history رو سرچ کنید.لینک های اول عموما معتبر هستن.
من به شخصه کتاب چندان معتبری به زبان فارسی درباره تاریخچه ایلومیناتی ندیدم ولی ممکنه باشه.
درباره فرقشون به صورت جزئی تر باز هم منابع انگلیسی آنلاین رو توصیه میکنم ولی حتما از اعتبار منبع مطمئن باشید و بخونید و با این حال صد در صد باور نکنید.
کتاب های انگلیسی زیادی هست در این باره.
اگر تازه وارد این مبحث شدید توصیه میکنم زیاد درگیرش نشید.
در ضمن برای تاریخچه ایلومیناتی همونطور که ذکر شد وقفه چند ساله بزرگی بین ایلومیناتی امروزی و ایلومیناتی اصلی هست که فرق های زیادی با هم دارن.اگر میخواید درباره ایلومیناتی اصلی چند قرن پیش بدونید اسم اون نوع ایلومناتی bavarian illuminati هست که با سرچ دربارش اطلاعات خوبی بدست میارید.
موفق باشید
خیلی ممنون ?
میخواستم بپرسم مطالب ارائه شده سایت ویکی پدیا راجع به این مبحث تا چه حد قابل اعتماده؟
و اینکه یه توضیحیم راجع به ارتباط و اعتقاد دین و مذهب های گوناگون با این فرقه ها بدید ممنون میشم.
ویکی پدیا توسط هر کسی قابل ادیت شدن هست اما مطالب ویکی پدیا (مقصودم بیشتر انگلیسیش هست) چون بیشتر ارائه مستندات هست تا قضاوت عموما قابل اعتماده.
درباره سوال دومتون از دیدگاه بنده این دو طرف همیشه روی هم تاثیر گذاشتن.ما در بین ساتانیست ها فرقه هایی رو میبینیم که عموما کارشون مخالفت با مسیحیت هست.
از طرفی مفهوم کلیسا و نقشش باعث شده تا این فرقه ها برای خودشون کلیسا داشته باشن.
ما کلیسا هایی داریم تحت عنوان کلیسا های شیطان پرستی که اخیرا کلیسای مرکزیش در یکی از کشور های اروپایی به طور رسمی افتتاح شد.
از طرفی ما فرقه هایی رو می بینیم که با عقاید مسیحیت و شبه مسیحیت مسیر و هدف خودشون رو توجیه میکنن.
جدا از اون در قرونی که مسیحیت و این فرقه ها وارد رویارویی مستقیم شدن هر دو به هم چیز هایی رو دادن.تا جایی که به طرز جالبی بعضی حرف های دو طرف شباهت های جالبی دارن، شباهت هایی که وجود نداشتن.این لزوما به معنای نفوذ عقاید این فرقه ها به مسیحیت نیست ولی با مطالعات تاریخی میشه نشانه هایی از فرقه گرایی در خود مسیحیان رو دید که مرور بعضی از اون ها انقدر عقایدشون دور شد که توسط بقیه دور شدن.این همون دلیلی هست که ما شاهد کلیسا های متفاوت با عقاید متفاوت هستیم…
بی خودی خودتان و مسخره نکنید باو اینا همش دروغه
دقیقا چی دروغه ?
وجود گروه های مخفی یا لژ های فراماسونری?
اینا همش به طور مستند وجود داره و شکی درش نیست.
بحث بر سر اینه که اینا چه هدفی دارن و چیکار میکنن
درود و عرض خسته نباشید خدمتتون
من در کل نفهمیدم هدف اصلی و نهایی این فرقه ها چیه؟! خب اینکه جهان رو کنترل کنن ولی تو چه راهی؟ دوست دارن انسان چگونه و چطور رفتار کنه؟ نماد هاشون رو با قدرای که دارن تحمیل میکنن تا ما چه واکنشی نشون بدین؟ به فرض که به درجه حاکمیت مطلق جهان رسیدن خب حالا چه دستوراتی میدن و چه انتظاری از موجودی به نام انسان دارن … یعنی میخوام دلیل اصلی وجود چنین فرقه هایی رو بدونم … اعتقادات و باورهای این فرقه ها چیه … اهداف اصلیشون چیه … خواهش میکنم راهنماییم کنید چون به هر منبع دیگه ای که سر میزنم اطلاعات مبهم و ناقص و چه بسا دروغ تحویل میده
اصلاح تایپی این متن:
نماد هاشون رو با قدرتی که دارن تبلیغ و تحمیل میکنن تا ما چه واکنشی نشون بدیم؟
هدف های اون ها خیلی زیاده چون اول اون ها یکی نیستن و دوم هدف هاشون یکی نیست.
ما در ایلومیناتی شاهدیم اهدافی تحت عنوان نظم نوین جهانی دنبال میشه.این عقاید به طور خیلی مشابهی در بعضی تفکرات سرمایه دار ها وجود داره که باید جهان تحت نظم نوینی قرار بگیره که سرمایه دار ها در راس اون باشن (که تا حدود زیادی هست الان).این همون دلیلی هست که من بر خلاف خیلی های دیگه و حتی صاحب نظر ها ایلومیناتی رو جدا تر از فراماسونر ها و ساتانیسم میدونم.ایلومیناتی متاسفانه به خیلی فرقه ها نسبت داده میشه اما اون هسته ای که به همین اسم در حال فعالیت هستن مقصود من هستن.
در فراماسونری تا حدودی این موضوع وجود داره.ببینید عموما فلسفه کنگره و سنا و مجلس و … به صورت نوین در جمهوری ها، برگرفته از لژ های فراماسونری هست.اون ها همکاری و همفکری میکنن.حال اینکه ما در شعار های اولیه فراماسونری و فرم هایی نوین از اون در قرن ۲۰ میلادی شعار برابری مساوات و برادری رو میبینیم.اما اینکه هدف فراماسونر ها چی هست، واقعا هدف خاصی امروزه تعریف نمیکنن!
خودشون هدف رو این معرفی میکنن که زندگی با فرمی خاص و بهتر با همفکری هم.اما همونطور که گفتم فراماسونری هم مثل مسیحیت که کلیسا های مرکزی و گوناگون داره لژ های مختلف داره که بعضا خیلی هم با هم اختلاف دارن.بهترین راه برای ترسیم یک هدف برای اون ها نگاه به اعضا و کار هاشون هست.در ایران قبل از انقلاب بسیاری از اعضای حکومت عضو لژ ایران بودن که تحت نظارت لژ مرکزی انگلیس بود.با نگاه به فعالیت های اون ها در انقلاب های بزرگ میشه گفت که اون ها جمع میشن لابی میکنن و تصمیمی که فکر میکنن درست هست رو میگیرن اما با نماد ها و مراسم و عقاید خاص خودشون.
تا اینجا شباهت زیادی با ایلومیناتی ها دارن اما موضوعی که وجود داره اینه که فراماسونری از زمان تاسیسش و انتشارش در جهان به طور مستمر و قطع نشده با کمی تغییر به امروز رسیده اما ایلومیناتی در همون سال های تاسیسش از بین رفت و فقط شایعاتش موند که اون ها مخفیانه وجود دارن تا قرن ۲۰ که گروه هایی تحت عنوان ایلومیناتی شکل گرفت و مردم از ترس به هر فرقه ای دیدن گفتن ایلومیناتی.
پس شاید قضیه این باشه که لابی های سیاسی که وارد مرحله نوینی میشدن تصمیم به یکی تر شدن گرفتن و اجتماعاتی شکل گرفت تحت عنوان ایلومیناتی.واقعیت اینه ما حتی امروز هم واقعا نمیدونم ایلومیناتی ها کی هستن چی هستن یا اصلا هستن؟
اما با توجه به شواهد میگیم لابی های بزرگی هستن با یک هدف مشخص که حالا میتونه نظم نوین جهانی یا مشابه اون باشه.اما هدف دارن.شبیه فراماسونری،اما ماسون ها هدفی به جامعی اون ها ندارن و دچار اختلاف عقیده و گیر کرده در عقاید و سنت های قدیمی خودشون هستن که با این حساب هر روز خودشون رو ضعیف تر میکنن.هنوز خیلی هاشون میگن در لژ زن نباید باشه.اما در ایلومیناتی شما میتونید یک روزنامه نگار باشید و با یک جامعه بزرگ یا کوچیک هم عقیده خودتون اخبار رو به صورت مشخصی نشر بدید (سلطه بر رسانه).
پس من میگم فراماسونری یک فرقه هست اما ایلومیناتی رو به سختی میشه فرقه نامید.اونا لابی های خاص هستن.
موضوع بعدی که باید بگم اینه که حالا چرا ایلومیناتی؟
این انجمن های مخفی وقتی قالب و هویت گرفتن دیگه هر عقیده و گروهی میتونه برای خودش انجمن داشته باشه.و ما به این میگیم لابی.
امروز در جوامع سیاسی لابی هایی که شاهدش هستیم در واقع همون انجمن های مخفی هستن یا حتی شبیه ایلومیناتی اما با هدف مشخص.در آمریکا در هر دانشگاه از اینا وجود داره.
در ایران ممکنه ما بهشون بگیم تشکل دانشجویی که حالا ماهیتشون باز تر از انجمن مخفیه.
یحث بر سر این هست که این ها همه آدم هایی هستن که گرد هم میان و برای هدفشون تصمیم میگیرن،عضو جذب میکنن و با روش های خودشون عمل میکنن.حالا اون روش یا یک جادوی تخیلی افسانه ای هست یا یک جادوی واقعی و قوی که امروز ما بهش میگیم سیاست.
با کلام آخر شما بسیار موافقم چون امروز بزرگترین جادوی جهان رو در دسترس داریم………….پول
واقعا دری هست باز نکنه و مشکلی هست که حل نکنه
جادو های سنتی هم دایره ای محدودیتها بودند به همه جا میرسیدد الا مرگ
اما با پول الان عمر طولانی هم میتوان خرید
اون ها میخوان انسان از ماهیت انسانی خارج شه و عملا دیگه انسانی وجود نداشته باشه و طعم آزادی و عشق و دین واقعی و …. رو نچشیم
بیشتر شبیه شعار هایی میمونه که رهبران حکومت ها به یکدیگه نسبت میدن. افراد و گروه ها در جهت منافع و عقاید خودشون کار میکنن و این چیزی که میگید کمی دور از ذهنه. البته من منکر برنامه های قدرت های جهانی برای پرت کردن حواس مردم و کند کردن ذهن و قدرت تفکرشون نیستم اما نه به این شدت.
واقعا عالی بود
سلام
ممنون از مقاله خوبتون
سوال من در مورد این هست که الان دنیا بیشتر زیر دست کدومشون میچرخه!؟؟
دوم این ها بین دو گروه اختلافی پیش نمیاد چون بالاخره دنیا رو میخوان و دارن رقابت میکنن؟؟
سوم من با سرچایی که کردم برداشتم اینه که کم کم ایلومیناتی داره از فراماسون قدرت بیشتری میگیره یا نه؟؟
چهارم توپاک شکور رپر دهه نود رو یکی میگی شیطان پرستا کشتن یکی مبگه ایلومیناتی یکی میگه نمرده میخواد برگرده نقشه کشیده واسه انتقام!!!داستان چیه؟؟؟
سلام.به نظرم اینکه بگیم دنیا زیر دست کدوم یک از این دو تا میچرخه غلطه.به جز این گروه ها, گروه ها و لابی های سیاسی بزرگ که ماهیت مرموز ندارن هم نقش مهمی دارن.البته با توجه به فعالیت فراماسونری در چند دهه اخیر, به نظر میرسه بعضی از این لابی های سیاسی هم جهت (از نظر فکری) با انگلستان یا لژ ها مرکزی دیگه که توسط یک حکومت ساپورت میشن میان عضو یک لژ محلی زیرمجموعه لژ بزرگ هم فکر خود میشن.
در باقی موارد لابی های سیاسی رو دست کم نگیرید اونا خودشون جادوی چند قرن اخیر هستن!
ایلومیناتی ها هم که اول باید مشخص کنیم اصلا کی ایلومیناتیه کی نیست.
درباره توپاک واقعا اظهار نظری نمیشه کرد.محتمل ترین و عقلانی ترین اتفاق ممکن اینه که باند و گروه های مخالف اون ترورش کرده باشن چون این موضوع سابقه داره.اما اطلاعات کافی در نظر نیست تا بگیم کی کشتتش و چرا و آیا واقعا مرده یا نه.
از زحمتتون ممنون ?
خسته نباشی داداش
چکیده سوالاتم : بالاخره خوبن یا بد ؟؟
طبیعتا اون ها به عقاید و منافع خودشون نگاه میکنن و در هر حال برای شما و ما خوب محسوب نمیشن.
سلام .خیلی ممنونم بابت این مطلب خوبتون . من تا همین یکی دو سال پیش فکر میکردم فراماسونری همون شیطان پرستیه اما از وقتی که کتابای راز داوینچی ونماد گمشده رو خوندم کلا دیدم نسبت بهشون عوض شد. راستش نسبت به این موضوع خیلی کنجکاو شدم نه به خاطر سری بودنش بلکه به خاطر نماداش. ازنظر من نماد ها خیلی جالب و حاوی حکمت ها ودانش های زیادین که گذشتگانمون از خودشون به جاگذاشتن.
مطلبتون خوب بود اما تنها ازنظر سیاسی و اجتماعی که البته امروزه سیاست توی چشم تره….اما چیزی که خیلی مهمه بررسی اهدافشون، اعتقاداتشون و هدف از بوجود اومدنشونه.
با این حال می خواستم نظرتونو درباره کتابای آقای براون بدونم. بنظرم کمی از بقیه واقع گرایانه تره.
در ضمن اگه امکانش هست چند کتاب یا منبع خوب برای نماد شناسی معرفی کنین . ممنون.
سلام.ممنون از کامنتتون.یک نکته رو اول خدمتتون عرض کنم که کتاب هایی مثل کتاب هایی که گفتید واقعا منابع مناسبی نیستن.من مطالبی رو درباره همین روش ها و داستان ها برای انتشار آماده داشتم که متاسفانه به دلایلی منتشر نشد.با توجه به شناختی که از محتوا و نویسندگان این کتاب ها داریم،این ها اصلا بیانگر حقایق یا حتی نماد حقایق هم نیستن.ممکنه بعضی داستان ها صرفا برای ما داستان باشن اما تاثیرگذارن.این کتاب ها و فیلم ها بیشتر نقش تحریف کننده دارن.
درباره نماد ها،همونطور که قبلا هم گفته شد این فرقه ها -حداقل در گذشته- بسیار نماد گرا بودن و خیلی از نماد های اون ریشه در گذشته های دور تر و فرقه های قدیمی تر دارن و این دلیل مشترک بودن بعضی نماد ها در بعضی فرقه هاست.
درباره اهداف و اعتقاداتشون، در کامنت ها توضیح دادم که بررسی این موضوع چند تا مشکل اساسی داره.اول اینکه ما درباره گروه هایی مثل ایلومیناتی واقعا اطلاعات دقیقی نداریم چون در غرب به نصف فرقه های احتمالی و چیزای عجیب میگن ایلومیناتی.مشکل دوم اینه که بیشتر این گروه ها در طی سال ها بسیار بسیار تغییر ماهیت دادن و اهداف و عقایدشون خیلی تغییر کرده.شما وقتی فراماسونر های اولیه رو با فراماسونر های سال های اخیر مقایسه میکنید خیلی تفاوت در میزان پایبندی به عقاید و حتی خود عقاید وجود داره.طبیعتا در اول از مقایسه شعار هاشون با کار هاشون کاملا مشخصه عقاید و اهدافشون، اما امروز،من که فکر نمیکنم جواب قطعی داشته باشم!
درباره کتاب ها،در هر حال همشون مقداری تحریف دارن اما چون خود واقعیت هم برای ما مبهمه، نمیتونم بگیم کدوم واقع گرایانه تره.
درباره منبع خوب برای نماد ها هم چند تا وبسایت معرفی فراماسونری خارجی هستن که معرفی های خوبی برای نماد ها دارن.و وب انگلیسی هم پر از معرفی و تحلیل نماد های فرقه های مختلفه که البته باید به اعتبار مطلب و گویندش توجه کرد.کمی سرچ کنید توی همین اینترنت اطلاعات خوبی پیدا میشه،اما کتاب خاصی رو نمیشناسم.
موفق باشید.
سلام
آیا با اسم ایلومیناتی کلاهبرداری هم میکنن؟
و اینکه آیا پیشنهاد قدرت و ثروت میدن واقعیه؟
سلام.همونطور که گفته شد ما ماهیت دقیق اون هارو نمیدونیم و اینکه شیوه های زیادی هم استفاده میشن.درباره کلاهبرداری با اسم ایلومیناتی،بله.خیلی زیاد هم کلاه برداری میکنن و با جا زدن خودشون به عنوان فرقه های مخفی خیلی کارا میکنن.
پیشنهاد قدرت و ثروت بیشتر به جریان های دیگه میخوره تا ایلومیناتی ولی از نظر من بعیده.
سلام ببخشیذ شما از کمیته ى ٣٠٠ اطلاعاتى دارید؟
تمامى این فرقه ها زیر نظر کمیته ى ٣٠٠ هست که اصلى ترین زیر مجموعش باشگاه روم هست
چندان وجود این اجتماعات خیلی پر قدرت مشخص نیست و بیشتر به داستان های تخیلی یا مباحث تاریخی که دیگه وجود ندارن میخوره.به طور کلی من عقیده ندارم این فرقه های انقدر ها هم قدرت داشته باشند.
دوست داشتم بدونم چطوری باید عضو ایلومیناتی شد
هنوز مشخص نیست ایلومیناتی دقیقا چیه.در نتیجه شما اول باید همچین چیزی رو پیدا کنید بعد به عضویت فکر کنید.
تو صایتش عضو بشی میشی عضو گروهشون
سایت مشخصی ندارن. صرفا ممکنه چند تا از لژ های ماسونی سایت اطلاع رسانی داشته باشن که اونم چیز خاصی نیست.
عضویت این جور گروه ها هم معمولا حضوریه و معمولا اونا میان سراغ شما.
سلام و درود خدمت شما دوست عزیز منظورتون از اینکه خودشون میان سراغتون دقیقا چی بود…
گروه هایی که به نخبه ها نیاز دارن، دنبالشون میرن و جذبشون میکنن.
سلام
من بعد خوندن سه چهارتا کتاب فهمیدم که هدفهاشون در نهایت خیلى پیچیده نیست و مى خوان توازنى که الان وجود داره رو حفظ کنن هم از لحاظ جمعیت هم از لحاظ پول که منابع تموم نشن
براى مثال اگه یک کشورى الان بخواد یوهو پیش رفت کنه و ثروتمند شه احتمالا یک انقلابى چیزى راه مى ندازن
افتتاحیه تونل گوتهارد و نمایش افول دینهای آسمانی و بازگشت دوباره جن پرستی، با حضور تمام مقامات رسمی اتحادیه اروپا و ورود به دوره ترنس مدرنیسم به صورت کاملا آشکار صورت گرفت
ممنون میشم سندی ارائه کنید.گرچه این موضوع مشابهش اتفاق افتاده در نقاطی از اروپا…
با سلام و تشکر از مطالب خوبتون. آیا در مورد ارتباط دین میتراییسم و فراماسونری مطالعه داشتید?
سلام. خیر
با سلام وقت به خیر
بسیار بسیار تبریک بابت این حجم صبر و حوصله انشاءالله که همیشه پر جنب و جوش و مثل این مطالب ارائه شده همیشه در اکثر اوقات در تلاش برای رسیدن به اهداف واقعگرایی باشید
نکات جالبی بود خیلی این نکات همان طوری که گفته شد جذاب و به اصطلاح جوان پسند تر و به قول این سن و سال خیلی خفن است
اما در جواب هایی که داده شد بسیار بسیار موثر بود و هدف شما واهی نیست
علم و دانستن مشکلی نیست مگر که آدم به بیراهه نرفته و از اصل هستی خود دور نشود
فراموش نکند
که به خوبی به این نکات هم اشاره شد
سخن جالبی بود که گفته شد در ایران عموم این نوع حرکات و طرز فکر هرچی و هرچی ماسون و در خارج ایران ایلومناتی مینامد
دیدگاهی که بنده دارم چون کامنتا و دیدگاه های بچه هارو میخوندم به قدری ظرافت در این گفتار ها،نماد ها،سخنان،توجهات و اللخصوص تبلیغاتی که منطقی جذاب پیشرو هست و صد درصد به یقین میتوانیم بگیم که حالا بنده کاری به صحیح و غلط بودن این نوع طرز فکرها ندارم چیزی که خوب واضح و به سمت این نوع مطالب سوق میدهد
این است که به اصطلاح به قدری موشکافانه جلو رفتن و میرن که چه خوب چه بد چیزهایی که مد نظرشان است از طرفی مانند عقایدشان واقعا به خوبی دارند رنگ تازگی و لطافتی بی نقص را میدهند
نمیتوانیم بگیم که این طور نیست چون فکر چندین ناظر پشت آن است این نشان بر ریز بینی و اشاره ای که خودتان داشتید است
خیلی ممنون بابت صبوریتان
سلام.ممنون بابت نظرتون.همینطور هست که می فرمایید.البته این بحث و جریانات خیلی کش دار تر از این حرف هاست اما این روز ها هم در ایران هم در دنیا به این شکل خیلی کم رنگ تر شده و چهره متفاوت تری به خودش گرفته.من واقعا دوست دارم به اون موضوعات و مطالب جدید هم بپردازم اما متاسفانه با توجه به بازخورد هایی که داشتم فکر نمیکنم امکانش باشه.در هر حال باید دید این داستان طولانی به کجا ختم میشه…
سلام. ممنون از مطالب ارایه شدتون. باید خدمتتون عرض کنم شما بخوبی اهداف و خط مشی مادی این فرق رو شرح دادید. چیزی که نفرمودید ماهیت معنوی این فرقه. فرقه های یاد شده و فرق مشابه مثل تصوف و بودیسم و حلقه که تو ایران مطرح شده یک عقیده مشترک باستانی دارن که پرستش شیاطین(از نوع جن) میباشد. اکثر فرق به منظور گمراه کردن افراد تازه وارد خود را تابع یکی از ادیان آسمانی میدانند. مطالبی که فرمودید خرافه شاید برای افراد تازه وارد صادق باشد اما افراد رده های بالا دارای قدرتهای ماورایی شیطانی میباشند. این قدرتها و علوم غریبه وجود دارند. ظهور و آخرالزمان وجود دارد. شاید این افراد به ظاهر زندگی ماتریالیستی داشته باشند اما در باطن خیلی بیشتر از ما به ظهور ناجی خودشون(دجال) و بنای معبد سلیمان و حکومت شیطان بر جهان از صمیم قلبشون ایمان دارند. قدم اولشون برای تخریب مسجد الاقصی و بنای معبد سلیمان( که این هم معبد سلیمان نبی نیست و معابدی مثل اهرام مصر به منظور انتقام از سلیمان نبی میباشد) تغییر پایتخت اسرائیل به قدس میباشد. لطفا اگه تونستین مطالبی هم با مضمون عقاید معنوی فرق در تمدن ها و نفوذ به ادیان مختلف مثل فرق ضاله تصوف به عنوان مکمل مقالاتتون ارایه بدید.
سلام.ممنون بابت اطلاعاتتون.بله من در این پست عموما به تفاوت های قابل مشاهده اون ها پرداختم دلیلش هم در دسترس بودن منابعه و اینکه میتونم این حرف هارو با درصد خوبی از اطمینان بیان کنم.اما درباره بحثی که شما میفرمایید منابع کافی وجود نداره و از طرفی به هیچ وجه مناسب عوام نیست.من این موضوع رو عموما برای عموم جامعه و جوانان نوشتم تا قبل از اینکه خودشون رو خیلی درگیر این ماجرا کنن ازش خارج شن و چیزی هم جز حقیقت نگفتم، اکثر کسانی که خودشون رو در اطراف شما فلان و فلان معرفی میکنن شیادن.اما درباره درجه های بالاتر که اشاره فرمودید بررسی باید عمیق تر و میدانی تر باشه.و نتیجش هم ترجیحا نباید عمومی منتشر بشه.واقعیت اینه حداقل من اطلاعات و منابع کافی برای تایید یا رد صحت یا حتی وجود صحبت های شمارو ندارم چون دارم از دید منطقی بهش نگاه میکنم اما خب چیز هایی مثل تخلیه های انرژی و برون ریزی در عرفان حلقه و امثالش در ریکی و … واقعا توجیه منطقی نداره.منبع این انرژی ها و توانایی ها مشخص نیست.عواقبش مشخص نیست.چون تحقیقی روش انجام نشده.موضوعات شبیه به این هم همینطوره…
شما خودتون هم عضو یکی از این تشکل ها بودید؟ به چه صورت بود؟
سلام.خیر.من صرفا از منابع قابل دسترس و قابل اعتماد در وب و منابعی که کمتر در دسترس هستن ولی بازم قابل اعتمادن و بعضا کم یابن در نقاط کمتر شناخته شده وب استفاده کردم.
شاید احمقانه به نظر بیاد ولی کسی که اینقدر خونسرد راجب این فرقه مطالبی میذاره که مردم رو از دنبال این چیزا رفتن دور کنه مشکوکتر از کسیه که مردم تشویق به تحقیق میکنه نظر من اینه!!
دور میکنم چون در نهایت یا به چیزی نمیرسن یا تازه به حرف من میرسن که سال هاست گروه های ماسونی و امثالهم جاشون رو به عقیده ها و انجمن ها و جریانات سیاسی دادن…
وقتی کسی دقیقا نمیدونه چی هستن و چکار میکنن و هدشون چیه چطوری بعضیا میگن ما باهاشون میجنگیم؟مثل توپاک که با ایلومیناتی مبارزه میکرد.یعنی توپاک چطوری اینقدر دقیق میشناختشون؟ایا توپاک وامثال توپاک عروسک خیمه شب بازیه خودشون بودن یا واقعا این فرقه ها اونقدرم نفوذ ناپذیر نیستن؟
خب از گفتن تا واقعیت خیلی فاصلست.شاید بعضی ها واقعا این کار رو بکنن.اما خب ما از کجا باید واقعیت رو بدونیم؟
مثال خوبش همین توپاک.یا حتی مایکل جکسون.اول که در مقاله هم اشاره کردم.خیلی از سلبریتی ها بدون اطلاع درگیر این بازی ها میشن.خب از طرفی بعضی ها خودشون رو صاحب رسانه میدونن و رسالت خودشون میدونن تا باهاش مبارزه کنن.توی دنیای سلبریتی ها پی بردن به این موضوعات سخته چون این دنیای خیلی پرکاربردیه برای گروه ها و محافل مخفی…
سلام
((من صرفا از منابع قابل دسترس و قابل اعتماد در وب و منابعی که کمتر در دسترس هستن ولی بازم قابل اعتمادن و بعضا کم یابن در نقاط کمتر شناخته شده وب استفاده کردم.))
داشتم کامنتهارو میخوندم که دیدم اینو فرموده بودید
ممکنه بفرمایید منابعتون چیه؟؟ اگه اینجا قابل ذکر نیست ممکنه توی ایمیل بهم بگین؟؟(آدرس ایمیلمء[email protected])) هستش
منابعتون از دیپ وبه؟؟؟ من که به تور نتونستم برم
ولی دمتون گرم با این صبرتون
یا علی مدد
خدانگهدار
سلام.یه نگاهی به شبکه های اجتماعی،وبسایت های رسمی لژ های ماسونی،مقالات Bavarian Illuminati، ساتانیسم و کلیسا ها و فرقه های شیطان پرستی در قرون مختلف و معاصر، تئوری ها اندیشمندان معاصر و غیر معاصر درباره نظم ایده آل جهانی و جهان ایده آل و تحلیل های افراد مختلف در بلاگ هاشون درباره ارتباط سلبریتی ها و فرقه ها بکنید.
اطلاعاتی که شما دریافت میکنید قطعا صد در صد قابل اعتماد نیست (همونطور که پست منم صد در صد قابل اعتماد نیست).شما باید با دیدگاه های مختلف در این زمینه آشنا بشید و با در نظر گرفتن اطلاعات مستند و قابل اعتماد، حدس هایی رو بیان و احتمال صحتش رو بررسی کنید.
در ضمن توی وب فارسی هم دنبالش نباشید.
سلام خلاصه و جمع بندی من از همه مطالب و کامنتها این بود که شاید اونا بخوان مارو به این مسائل نه چندان واقعی خودشون سرگرم کنن و ب کارشون ادامه بدن وگرنه اگه فرقه ای بخواد مخفی کار کنه کوچک ترین رد پا هم از خودش جا نمیزاره…چ برسه به این خرافه هایی که در بارش میگن
امروزه خیلی حرفا زده میشه خیلی چیزا دروع و خیلی چیزا ی رمزی توشون نهفتس که فقط با مو شکافی اون مسئله میشه اونو پیدا کرد جوری شده که مغزها دیگه توان بررسی درست و غلط رو ندارن و هرچیزی که حتی ۱ درصدم منطقی یاشه رو میپذرن و این ینی فاجعه یعنی اون چیزی ک این فرقه ها میخوان..
بهرام یکی از خواننده هاییه که این مسائل ایلومیناتی و مسائلی از این قبیل رو با رپ کردن بیان میکنه و قابل درک برا هرکسی نیست
از نظر من همه ی این اتفاقات چ گذشته چ اینده و چ حال همه ب هم پیوستس و تو یه خطن..
ینی دین سیاست به قدرت رسیدن همه و همه با هدف و توسط ی سری از همین قبیل فرقه ها انجام میشه
اونا میخوان جوری ظاهر بشن که مردم بعد این همه بدبختی و زجر به سمت اونا کشیده بشن میدونین ی جور بازی شطرنجه که اول سربازاشون و زیر دستاشون میرن روی کار که الانم هستن و بعد از اونا خودشون پدیدار میشن الان اونا پشت این سربازان و هیچ کس اونارو نمیبینه
درکل
درگیر نشدن با این مسائل خیلی بهتره
مطالب سایت عالی بود??
سلام.ممنون از نظرتون.با قسمت هایی از حرفتون مخصوصا با آخر صحبتتون کاملا موافقم.بررسی و نتیجه گیری قابل اعتماد نیاز به اطلاعات زیاد داره.ما بدون اطلاعات دقیق نمیتونیم نتیجه دقیقی بگیریم.از طرفی دنبال این مسائل رفتن واقعا وقت میخواد و دردسر های خاص خودشو داره.
البته من توصیه میکنم در این موضوع که کدوم سلبریتی چه کار میکنه و کدوم طرفه زیاد دقیق نشیم.عموم سلبریتی ها هدفشون شهرت هست و اهداف والایی ندارن…
با سلام بلاخره با خوشحالی به جستار های فرهنگی برخوردم که ضمن بیان نظرات خود بدون بی احترامی و یا هتاکی به دیگران، در بحثی چنین مهم شرکت می کنند. آغازی است امیدوار کننده در جامعه فرهنگی ما که بدلیل مختلف از جاده اصلی خارج شده و حداقل در بحث های سیاسی اکثرا جز پرخاشگری محتوایی نداد. اما در مورد محتوا و اهمیت موضوع مطرح شده آغازی است که شاید با روشن تر شدن آن در جامعه ما به خیلی از سوالات پاسخ دهد. نظرات عمق نیافته ولی با ادامه غیر مغرضانه آن بتوان نور کوچکی در تونل دید. باید در نظر داشت که به تعداد انسانها میتواند نطرات متفاوت یافت گرد. برای همه عزیزآن مخالف و موافق و نویسنده متن آرزوی سلامتی و نور دارم.
سلام. ممنون از نظرتون. همونطور که میفرمایید در نهایت، هدف یادگرفتن نحوه اشتراک نظراته. برای رسیدن به یک نتیجه مقبول و تقریبا قابل تکیه(مخصوصا در این موارد) افراد باید نظرات خودشون رو به طرز درست مطرح کنن و یاد بگیرن نظرات دیگران رو هم بشنون و بررسی کنن. کلید، همفکری و به اشتراک گذاشتن اطلاعاته. امیدوارم به این نقطه برسیم…
پس با توجه به این حرفا که گفتین اونها در همه ی عرصه ها چه در ارتباطات و چه در اقتصاد دست دارن و ما در کل از بچگی مغز شویی شده هستیم پس در کل انسان ها راهی برای مقابله با اونها رو نداره و اصلا میشه راهی پیدا کرد که با اونها مقابله کرد؟
ببینید اول باید تعیین کنیم منظور از اونا کی هست. من به شخصه معتقدم گروه و لابی های سیاسی همونطور که در پست هم گفتم، ساختار و عملکردی مثل انجمن های مخفی میتونن داشته باشن. با این وجود عقیده من اینه که در بحث ارتباطات و اقتصاد و سیاست یک گروه در حال مدیریت در پشت پرده نیست، بلکه چندین سازمان و لابی و گروه در این زمینه فعالن. از طرفی درباره شستشوی مغزی، منظور اون فرایند های فوق تخیلی تو فیلما نیست. همین که یک هیجان جمعی بر خلاف یا به نفع یک چیزی به وجود بیارن یا ارزش و ضد ارزش رو وارد جامعه ها کنن میشه مهندسی یک اجتماع. این هم حکایتی مشابه اقتصاد و سیاست داره. یعنی اینطور نیست که کل رسانه ها و اقتصاد جهان توسط یک گروه مرموز مخفی کنترل بشه. مثلا cia میاد و با نفوذ خودش یک شوک اقتصادی در کشور دشمن ایجاد میکنه و از طرفی با رسانه های خودش، یک جو رو بر علیه حکومت دشمن بر اساس این ماجرا ترتیب میده. اتفاقی که میفته، اینجا شاید فقط دو سه نفر عامل ایجاد این جو و هدایت روانی باشن اما این جو روانی به سرعت پخش میشه و افراد زیادی به طور غیر مستقیم در این ماجرا دخیل میشن. حالا ممکنه به جای cia، سازمان های اطلاعاتی روسی این کارو برای آمریکا بکنن…
با سلام خدمت تمام دوستان گل
من سنی ندارم که گندهگنده حرف بزنم خیلی هم اطلاعات ندارم
اما با دونستنش هم فرقی نمیکنه خیلی زحمت کشیدین بابت مقاله اما مثل قضیه کلش با دونستنش چیزی عوض نمیشه
برید سرچ کنید ببینید که ساختمون مجلس کلا با معماری شیطلان پرستی ساخته شده خب الان فهمیدیم جز ترس و فکر کردن چی بدست میاد؟
درسته باید اگاه باشیم در حدی که نریم به سمتش همین
با تشکر خیلی مقاله ی خوبی بود
گرچه همین حرفا مثل معماری ساختمان مجلس، چندان درست نیست و خودش عامل ایجاد این تفکرات هست اما کلیت حرفتون رو قبول دارم. اطلاعات اولیه، ولی درست از این مسائل کافیه…
بعدشم الان واقعا جامعه خرابه از هر لحاظ/از لحاظ دین.مالی.کلا همه چی
من خودم اهنگ های شاهین رو گوش میکردم فکر میکردم این اهنگی که خونده هدفش و موضوعش اجتماعی بوده به دین توهین نکرده اما بعد یه مدت فهمیدم افکاری داره که واقعا به گمراهی منو میدسوند مثلا تو اهنگ عاصی بعد مشکلات میگه معجزکی در کار نیست نجات دهنده مرده است همه میگن خو کسی نیست منو نجات بده ولی منظورش امام زمانه
کلی بگم جامعه بد شده هر جور بگی خیلی افراد دارن شیطان پرست میشن به خاطر دردایی که دارن و… مواظب خودتون باشید
خیلی ببخشید ولی همین الان تو کتاب دینی به ما گفتن این کارو کنید برید بهشت این کارو کنید میرید جهنم خب چرا باید خدا رو به خاطر خودش نپرستیم؟چرا باید خدا رو بپرستیم به خاطر بهشت؟
توی ایران شیطان پرستی خیلی رواج پیدا کرده تبلیغ هم زیاده از خواننده هایی بگیرید تو امریکا مثل کتی پری که میگن یه ریپتایله(یه نوع سوسمار ادم نما عکس و فیلم یوتوب ببینید)تا بازیگر ها و فیلم و کارتون
واقعا کارتون ها روی مغز تاثیر میذارن من تو بچگی در مورد رابطه میدونستم چه جوری اخه؟بچه فکر و مشغله نداره تمرکز میکنه میفهمه اون کارتونو ولی ما نمی فهمیم
شرکت وایلت دیزنی سازنده اش یه شیطان پرسته
مراقب باشید
خخ زیاد حرف زدم بای
ببینید من به شما توصیه میکنم فقط اطلاعاتی که سندیت رو باور کنید. مثل اطلاعات تاریخی یا کتاب اعضای انجمن ها. تازه اونم نه باور کور کورانه. باید بررسی بشن…
حالا هر اطلاعات دیگه ای که خیلیاش واقعا خنده داره رو اصلا نباید باور کرد. در ضمن در جواب کامنت قبلیتون هم، نارضایتی یا اعتقاد به یک تفکر سیاسی لزوما به معنای شیطان پرستی نیست.
این حقیفت غیر قابل انکاره که کنترل رسانه ها و تلاش عده ای برای القای تفکرات و فرهنگ به مردم وجود داره اما بازم گفتم، مشکل تشخیص واقعیت از دروغ ها و شایعات و تخیلاته که سال ها بررسی و کار تخصصی میخواد و کار من و شما نیست. به همین خاطر توصیه میکنم چیزی رو باور نکنید و فقط بدونید که گروه هایی هستن که منافعشون در خیلی از اقدامات کنترل جمعی جوامع هست.
به نام خدا
باسلام
واقعا ممنون بابت تمام زحماتی که کشیدین
در قرن حاضر و جو حاکم به دنیا فرقه هایی مثل ماسونی یا ایلومناتی وجود دارن ولی درسایه هستن و همونقدر که میخوان ما میتونیم ازشون باخبر باشیم
یعنی تا اونا نخوان به هیچ وجه ما اطلاعی ازشون مداریم
یکی از هرفندهاشون برای حاکم بودن همین در خفا بودنشون هست،بعنی کاری میکنن که همیشه مردم کنجکاو باشن و به قول معروف تو کف شون باشیم
تنها چیزی که مشخصه اینه که مثل آتیش هستن یعنی نباید نزدیک شد بشون.هیچ وقت این فرقه ها و تشکل ها یا انجمن ها کمکی به حال مردم نکردن و نمیکنن و فقط سود عاید خودشون میشه.مهم نیست که اسمش ماسون باشه یا ایلومنات یا هرچیز دیگه،هدف مهمه که کنترل کل جهان هست و برای رسیدن به خدفشون این همه جنگ و حونریزی راه انداختن و دارن به صورت نسبی حکومت میکنن.
و به نظر بنده که شاید نظرم درست نباشه،تنها دشمن و تضعیف کننده ی این سایه های مخوف دینو اعتقاد به خدای یگانه هست که دقیقا در تضاد با افکار و اهداف اونهاست.
خالق نگهدارتون باشه
سلام خیلی ممنون از مقاله خوبتون واقعا ابهام زدایی کرد.
ببخشید یه سوال
اینکه میگن افرادی مثله آدولف هیتلر و مایکل جکسون بر ضد این سیستم ها بودن و سعی داشتن تا دنیارو از دست این ها آزاد کنن حالا هیتلر از راه جنگ و مایکل جکسون از راه هنر و دوستی
حقیقت داره به نظره شما؟
سلام. ببینید اطلاعات کافی وجود نداره برای گفتن. البته درباره هیتلر، اون با فراماسونرها رابطه خوبی نداشت و فعالیتشون رو ممنوع کرد اما فکر نمیکنم دلیلش چیزی که شما بگید باشه. ضمن اینکه قطع به یقین هدف هیتلر از جنگ چیزی که شما میگید نبود.
حالا درباره مایکل جکسون یا هرکس دیگه ای، نمیشه قهرمان سازی کرد. اینا سلبریتی هستن. بعدشم در پست هم اشاره کردم که مجمع های سیاسی فکری به مراتب قوی تر و تاثیر گذار تر از فراماسونری به نظر میرسن امروزه. به همین خاطر حداقل از نظر من، یا سلبریتی ها بی خودی برای شهرت به این چیزا دامن میزنن یا طرفدارانشون با این چیزا الکی قهرمان سازی میکنن…
آها
خیلی ممنون از اطلاعاتی که دادین
سپاس فراوان
سلام مجدد
یه سوال دیگه ای که مطرح است اینه که آیا یهودیت و فراماسونری به هم مرتبط هستن؟
اگر هستن تا چه اندازه به هم مربوطن؟
یهودی ها هم انجمن گرایی زیادی دارن و در طول تاریخ، انجمن های یهودی زیادی تشکیل دادن که امروزه هم وجود دارن و قدرتمند هستن. تا اونجایی که من میدونم، در قرون قبلی وقتی یهودی ها مورد ظلم قرار گرفتن در بسیاری از کشور ها، شروع به تشکیل انجمن های بعضا مخفی یهودی کردن برای واحد و قدرتمند تر شدن یهودی ها که امروزه دیگه کمتر ماهیت مخفی گونه دارن و شما انجمن های یهودی و معروف زیادی رو میبینید. پس عملا میشه شباهت هایی رو بین یهودی ها و فرقه های مخفی در انجمن گراییشون مشاهده کرد.
با این تفاسیر و اینکه یهودی ها، غیر یهودی هارو چندان بین خودشون قبول نمیکنن، به نظر میرسه این ماهیت انجمن گرایی بیشتر در همون انجمن های یهودی بوده تا انجمن های دیگه…
تشکر بابات پاسخگویی و اطلاعاتی که دادین☺
با عرضه پوزش ی سوال دیگه داشتم.
با توجه به مسائلی که تو جهان امروز شاهد هستیم
اینطور بنظر میرسه که عامل فتنه و جنگ و تفرقه
بین ملت ها کاملا برنامه ریزی شده هستش و همشم زیره سره ابر قدرت هایی مثله آمریکا روسیه و انگلستان و اسرائیل هست و این دولت ها دارن از این جوی که ایجاد کردن سود میبرن
از اونجایی ک شما فرمودید سیستم هایی مثله فراماسونری و یهودیت و ایلومیناتی قدرتمند هستن و نفوذ بالایی دارن پس آیا میشه گفت که ابر قدرت هایی ک گفتم داره توسط این سیستم ها کنترل میشه و این همه جنایتی ک داره اتفاق میفته در نتیجه زیره سره این سیستم ها است؟
ببینید نمیشه همه چیز رو گردن یک جربان انداخت.این جنگ ها حاصل منافع قدرت های جهانی هستن و کنترلش هم دست همون قدرت هاست.اما نمیشه گفت انجمن های سیاسی فکری یک قدرت جهانی رو کنترل میکنن.امروزه اونا بیشتر نقش یک استراتژیست جانبی برای حکومت هارو دارن که با شرح و تحلیل شرایط, یک مسیر و راه رو برای اون حکومت پیشنهاد میدن.حالا اینکه اون لابی و انجمن چقدر قدرت نفوذ داره تا عقیده و تفکر خودش رو در دستگاه حاکمیت جای بده بحث دیگریست…
به علاوه اینکه در یک دستگاه و محیط حاکمیتی, عقاید و تفکرات مختلف و گاها متضادی وجود داره پس یک جریان فکری یا انجمن نمیتونه قدرت مطلق باشه در اونجا.مثلا لابی های دموکرات در آمریکا بر این عقیده هستن که با ایجاد انقلاب های سخت یا نرم, قدرت خودشون در اون محیط رو افزایش بدن و کسانی رو در کشور ها به قدرت برسونن که به سمت خودشون گرایش داشته باشن.اینطوری نفوذ سیاسیشون در جهان بیشتره و بلوک بزرگی رو در کنار خودشون دارن.اما جمهوری خواهان در آمریکا بیشتر به ایجاد جنگ و درگیری بین قدرت ها و دشمنانشون (و حتی گاهی دوستانشون) عقیده دارن.اینطوری هم قدرت ها رو تضعیف میکنن هم با نشون دادن افراطی و خیلی خطرناک یک طرف به طرف دیگه, بهش سلاح میفروشن و اون رو به سمت خودشون میکشن.
حالا این دو تفکر در آمریکا که یک قدرت جهانی هست وجود دارن اما هیچگاه مطلقا به قدرت نخواهند رسید.پس بازیگران این درگیری ها و تحولات جهان یکی دو تا نیستن.خیلی ها منافعشون رو در این وسط بدست میارن یا از دست میدن…
آها.ِآخه میدونین من سخنرانی های هیتلرو ک گوش دادم ازش پرسیدن فراماسونری چیه اونم جواب داد ک ب زبان ساده بگم فراماسونری یک ابزار هست برای یهودیان ک ب کمکش ب اهدافشون برسن بعد ازش پرسیدن ک اهداف یهودیان چیه اونم گفت از نظر یهودیا اونا برترین نژاد انسان هستن و باید بر دنیا حکومت کنن.یهودیا همه جا هستن همه جا دخالت میکنن جنگ ایجاد میکنن از راهه جنگ پول در میارن در ابر قدرت های دنیا نفوذ بالایی دارن و در نتیجه گفت ک تنها راهی ک دنیا ب صلح میرسه این است ک یهودیا از بین برن و ابتدا باید فراماسونری از بین بره.
هیتلر گفت ک تا وفتی یهودیا هستن دنیا ب صلح نمیرسه چون اونا از راه جنگ پول در میارن و روز ب روز قدرتمند تر میشن.حالا بنظر میاد این جناب هیتلر همچی بیراه نمیگفته الان ابرقدرت های دنیا دارن از جنگ استفاده میکنن و قدرتمند میشن.
ب علاوه اینکه حرفای هیتلر مطمئنا موثق هست
چون هیتلر یه چیزی دیده و میدونسته ک اینارو گفت دگ الکی حرف نزده مطئنا هیتلر از ما بیشتر میدونسته چون بالاخره یکی از بزرگترین سیاستمداران تاریخ هستش با ماسونا و یهودیا سرو کله زده اونارو میشناخته ولی ما چی ؟ما فقط یه عده نوجوانیم ۴ تا کتاب خوندیم دگ حتی از نزدیکم اونارو ندیدیم.
پس مسلما حرفای هیتلرو میشه جدی گرفت.
سلام
حالا اگه بخوایم ضد ایلومیناتی باشیم چی؟
مثلا گفتین ایلومیناتی قاطی موسیقیم شده خواستم بگم نظرتون درباره جنبش هیپ هاپ چیه که شعارش کیلومیناتیه
فکر کنم توپاک شکور رو بشناسید که به طرز عجیبی معلوم نیست زندست یا مرده خب اون یه ام سی(رپر) هیپ هاپی بود که از دیدن ترجمه اهنگ هاش میشه فهمید چه شخصیت ضد ایلومیناتی داشته و سعی کرده مردم و اگاه کنه
شما اول باید دقیق بفهمید ایلومیناتی چی هست و موجودیتش چجوریه بعد باهاش مبارزه کنید.
هیپ هاپ هم جنبشی نداره اگر هم داشته باشه کیلومیناتی نیست.کیلومیناتی اسم یک آهنگ از توپاک شکوره.
توپاک هم به تایید مراجع قضایی آمریکا کشته شده و قطعا مرده و هیچ سندی مبنی بر زنده بودنش نیست.این ها شایعاتن…
من توصیه میکنم زیاد سلبریتی هارو با این مباحث قاطی نکنید.چون حداکثر نقش اون ها در این جریانات صرفا یک فرد صاحب رسانه و تریبون هست که آگاه یا ناآگاهانه به نفع بعضی ها کار میکنن.این داستان ها که فلانی فلان کار رو کرد بیشتر قهرمان سازی های فن هاشون هست.من بعضی موارد رو در این زمینه ها قبول دارم اما به نظرم بهتره اول بر اساس مستندات و چیز هایی که عقلانیه نتیجه بگیریم…
خب ببینید یه عقیده ای هست به نام عدد ۷ که توپاک از خودش باقی گذاشته و یه جورایی مرگ خودشو حدس زده
خب میگن حتی وقتی مادرش جسطشو دیده گفته این پسر من نیست
درضمن فقط توپاک نیست هیپ هاپ و تا جایی که من شناختم یت فرهنگی بوده که با نژاد پرستی و تبعیض ها میجنگه و خیلی هاشونم به ایلومیناتی اشاره کردن اما وقتی میگین سلبریتی خب کسانی ک من مبگم ام سی بودن یعنی برای شهرت نمیخوندن ?
کنترل کل جهان دست ایلومیناتی هاست همه اتفاقاتی که میوفته از قبل تایین شدس. انقلاب ها،اعتراضات و انتخابات و و و اون چشمی که شما راجبش اصلا توضیح ندادین هم مربوط به اوناس و ایلومیناتی ها دارن کل جهان رو کنترل میکنن و خواهشن به دروغ به مردم نگین ایران شاملش نمیشه
ماسون ها عقاید مصریان باستان رو دنبال میکنن و هدف نهایی اونها بازگشت رع در عصر قوچ هست که در حال زمینه سازی هستند
ایلومیناتی توسط ثروتمند ترین خاندان روی زمین که سیزده تا بودند پایه گذاری شد هدف اونها نظارت و کنترل جهان هست ، جالب تر اینکه این سیزده خانواده یهودی و ماسون و آتئیست هستند
بقیه فرعیات مثل شیطان پرستی و غیره رو بریز دور
نظم نوین جهانی هدف اصلیشونه
این نظم نوین جهانی ینی کنترل مردم ب دست ثروتمندان.ینی مردم زیره سایه ثروت باشن ب قولی برا پول بدو بدو کنن
دقیقا همین چیزی ک الان هست
حالا از طریق جنگ و تحریم و تفرقه اندازی
ب این هدف میرسن
ب اضافه این ک در نظم نوین جهانی چیزی ب نام اخلاقیات وجود نداره ینی مردم باید آزاد باشن
ن اینکه با اصوله اخلاقی محدود بشن
و این امر هم تو بیشتر کشور ها هست و تو بقیه کشور ها هم کم کم راه میفته.
سلام عالی بود و اگاهتر شدم!
ولی اگه کسی بخواد این فرقه ها یا گروه های پست رو ریشه کن کنه میتونه؟
میدونم شاید سوالم خیلی احمقانه باشه ولی واقعا به نظرم باید یه نفر یه فکری به حال دنیا و وضعیت حاکم بر دنیا بکنه چون مردم غافل میمیرن و مردم اگاه تهدید میشن و کسایی مثل هستن که میدونن ولی سکوت میکنن!
شاید برداشت من اشتباه باشه ولی دنیا داره روز به روز جهنمتر میشه و من علت رو عذرمیخوام بی عرضگی مردم و سکوتشون در برابر این فرقه ها میدونم!
پس من به جز سوالی که اول مطرح کردم پرسش دیگه ای هم دارم فکر میکنید منم مثل بیشتریا دوتا گوش دراز دارم نمیفهمم اونا واقعا دارن چیکار میکنن؟
من واقعا دوست ندارم این حقیقت رو متذکر شم اما در اغلب مواقع مردم احمقن.مردم اسمشون روشه.مردم.عامه.عامه ای که با بی فکری اجازه میدن عده ای برشون سوار شن.جهنم شدن دنیا رو نمیشه تقصیر دو سه تا گروه قدیمی یا غیر واقعی گذاشت.حقیقت اینه دنیا بین تعداد بیشتری از گروه ها تقسیم شده.اما فرقی به حال مردم نمیکنه.اونا دنبال زندگی خودشونن و منافع خودشون.
صحیح نمیفهمم چی شده ولی آدمها بجای اینکه متحد باشن و اجازه ندن هرکسی دست روی یه قسمت از دنیایی که بی برو برگرد برای ماست بذاره فقط به فکر خودشونن و دنبال پول و نفس کشیدن بدو بدو میرن ولی این زندگی ای که باید داشته باشیم نیست و این زندگی ویروسی به ما القا شده و همین گروه های هرچند بخش بخش و فرقه ای تنها القاکننده ها هستند و من به شخصه به کاری که الان میکنم نمیتونم بگم زنده بودن و زندگی کردن!
اگه مردم اگاه بشن و دنبال تمام محتوا و ریشه و حقیقت فراماسونری و ایلومیناتی برن شاید بفهمیم دنیایی که توش زندگی میکنیم تحت اسارت شیاطین و جادو و قصه های کودکانس واقعا یا اینکه یه عده ادم سودجو و قدرت طلب فقط با یکسری حقه های سیاسی قصد تسخیرش رو دارند!
در هر دو صورت تمام سیاره زمین برای تمام انسانها تاکید میکنم انسانهاس و از نظر من کسی حق نداره خودش رو مالک و فرمانروای یه منطقه بدونه پس به جای نهی کردن مردم از رفتن و کشف کردن این موضوع باید تشویقشون کنیم.
چرا مراسمات و مناسک ایلومناتی و فراماسونری یکی هستند؟ هرم قدرت ماسونی شیطانی بودنشان را نشان میدهد. خدایان باستانی و خدایان مورد علاقه ایلومناتی و فراماسونری همان اجنه کافر شیاطین است که با فیب بنام فرازمینیها تبلیغ میشود. روءسای فراماسونری در المان فرقه ایلومناتی را تشکیل دادند و انرا اربابان جهان معرفی کردند.
برام جالبه که شما بعد از یک سال با پی گیری به کامنت ها جواب میدین!
و بیشتر از جلب توجه آدم رو دچار شک میکنید…
این که میگید بهتون توصیه میکنم طرف این مسائل «نیایید» این حس رو به آدم القا میکنه که شما خودتون تو این مسائلید…
در هر صورت ایلومیناتی هنوز هم در حد شایعه ست و من با تحقیاتم فهمیدم این گروه اگر وجود داشته باشن خیلی باهوش تر از نوشته ها در موردشونن!
چون در عین سروصدا و ابراز وجود به معنای واقعی کلمه “نیستن”!
هدف من از نوشتن و پاسخ به این مطلب این بوده که مردم خودشون رو درگیر چیزی که نباید، نکنن. دنبال این مسائل رفتن کار هر کسی نیست، به علاوه اینکه تصوری که مردم از نحوه کار و سازمان اداره دنیا توسط گروه ها دارن منسوخه. کنترلی که امروز مردم ازش صحبت میکنن دست گروه های دیگه ای هست که جلوی چشمشونه.
مطلبت جالب بود و قبلا هم از این مطالب زیاد خوندم فقط یجایی گفتی ک رسانه ها تحت نظر اینا کار میکنن و همچین حرفی…چطوری میخوای خودت یا با دستیت ثابت کنی ک تو کار دستی ندارید و با اونا همکاری نمیکنید تا تو رسیدن ب هدفشون کمک کرده باشید؟
هیچ کس از رفتن ب اون بالا بالا ها پشیمون نمیشه
بازم مرسی ک سنگ اطلاعات عمومی ملت به سینه زدی
منتظرم
من نیازی به اثبات ندارم، از مخاطب میخوام که آگاهانه صحبت و مطالب همرو بشنوه و با دانشی که کسب کرده، خودش این موضوع رو مشخص کنه. نمیدونم چرا اخیرا کامنت های این شکلی زیاد شده که از کجا معلوم تو خودت از اونا نیستی. اول که خاک بر سر اون تشکیلاتی که گیر پروپاگاندای یک پسر ۱۷ ساله باشه، دوم اینکه مخاطب مگه قرار چشاشو ببنده حرفای من بخوره و چشم بسته قبول کنه؟ الکی که نیست، فرد باید با چشم باز حرف هارو بسنجه و اعتبار سنجی کنه. بر فرض که من از دستگاه پروپاگاندای فلان تشکیلاتم. مخاطب باید مثل خوندن هر چیز دیگه ای، حرف من رو بسنجه…
اینا در اصل سرمایه دارانی هستن که دنیارو باب میل خودشون جلو ببرن، و فکر میکنن که از همه بیشتر میفهمن، یعنی دنیا در تسخیر خودشون باشه،، به نظر من جورج سوروس هم یکی از اینها هستش
یک سوال الان اونا خوبن یا بد؟
بستگی داره خوب و بد شما چی باشه. هر گروه و شخصی در جهت منافع و اهداف و باور های خودش عمل میکنه، اگر اهداف و منافع اون ها در جهت موافق شما بود که خوب محسوب میشه براتون، اگر نباشه هم که بد محسوب میشه…
سلام خوب اگرخوب و یا بد بودن این گروه ها دقیق مشخص نیست ایا شما مستند ظهور رو هم دید اگر دیدید با این همه مدرکی که رو میکنند و زحمت کشیدن شما چه جوابی دارید!؟ حالا اسم این گرو و یا گروه ها هر چی میخواد باشه اصلا من میگم اینا ویترنه ولی به جدیت دارن کارشون رو انجام میدن و خیلی چیزا ای کهتو مستند هست با عقل سلیم و متفکرانه جور در میاد
ممنون از توضیحات خوبتون، سوال من اینه که اگر شخصی تصمیم بگیره فراماسون بشه واقعا از چه راهی باید کاندید بشه ؟ جایی توضیح دقیق در اینمورد هست که معرفی کنید ؟ ممنون
فراماسونری ابهت دهه های پیش رو نداره و طبیعتا ماهیت خیلی مخفی خودش رو هم از دست داده. خیلی از لژ های فرعی بسته شدن. برای عضو شدن باید به کشوری برید که میخواید عضو لژ اون بشید.راه قدیمی و اصلی عضویت،پیدا کردن یک فراماسونر دیگه هست که بشه از طریق اون درخواست داد و بعد اگر موافقت شد، برید برای مصاحبه و بررسی…
من از عضویت اینترنتی خبر ندارم ولی هر جور که میخواید عضو شید،اینو از من داشته باشید که فراماسونری انقدر ضعیف شده که صرفا یک اسم ازش مونده و یک مشت سنت.اگر به هر نحوی وارد شدید،اینو بدونید بدجوری قراره تو ذوقتون بخوره و حوصلتون سر بره ?
سلام.خسته نباشید من چند سال در مورد اینا تحقیق کردم تا اینکه ازش دست کشیدم ولی بحث اینکه اون منو ول نکرد اینطوری بگم.حدودا یه ماه پیش من با یکی از عضو های ایلومیناتی حرف زدم البته اول اون شروع کرد نه من بعدش منو به یه عضو بالاتر از خودش معرفی کرد.حالا اگه بگم به من پیشنهاد دادن هیچکسی باور نمیکنه ولی خب مدرکشو دارم.از وقتی دیگه ولشون کردم تمام نماد هاشون جلو چشمام میاد.دوستان یه نصیحت دنبال اینا نرید. خسته نباشید
چرا شما فکر میکنین که یک انسان خردمند نباید به اینجور مسایل تفکر کنه ؟؟ دنیا به جلو حرکت میکنه و انسان نه میشه گفت موجود زنده باید واسه یک انقلاب بزرگ و یک نظم واحد به یک سیستم واحد برسه که همه نه ولی اکثر افراد با توجه به سیستمگرایی مفرد اعتقادی لاپوشی روی هر چیزی میزاره موجودات باید کمک کنن برای یک نظم نوین که همراه نیازش در این خلا احساس میشه
با تشکر
سلام و خسته نباشید
خواستم بپرسم میدونید چه تعداد از سلبریتی ها عضو این گروه ها هستند؟؟؟ اسمشون هم لطف کنید
اصل و اساس جریان بر اساس فرضیات هست پس اکیدا پاسخی برای سوال شما وجود نداره.
جالب اینجاست خیلی از کامنتها بر اساس حرفهای ادمهایی نوشته شده که خودشون رو محقق میدونن و نهایت منابعشون کتابها و مقالات افرادیه که یا عضو این مجامع هستن یا یه ربطی بهش دارن و یا اینکه شروع میکنن تجزیه و تحلیل هرچی که دم دستشون میاد و یجوری ربطش میدن به هرچی که میخوان. اینجوری که خاک تو سر فرقه ای که خودشو انجمن مخفی از نخبگان و متخصصان معرفی میکنه و یهو ینفر میاد دستشونو رو میکنه!!! متاسفانه ما مردم ترجیح میدیم توسط نیروهای مخفی و شیطانی کلاه سرمون بره تا کسی که جلو چشممون وایساده و داره به ریشمون میخنده. حتی اگه یکی بهمون بگه بابا انجمن مخفی وجود نداره تازه میزنیم تو دهنش که نه تو اشتباه میکنی هست خوبشم هست. اوناهم خوب جنس انسان رو شناختن. چه انجمن مخفیش چه افرادی که مبارزه میکنن مث سلبریتی ها همشون فقط دستیارای شعبده بازن اومدن برای پرت کردن حواس تا دولتهای جهانی خیلی راحت کارشونو بکنن و هر بلایی میخوان سر مردم این جهان در بیارن. چشارو باز کنید فراماسونها یا هر انجمن دیگه هیچکاری به نظم جهانی ندارن اونا فقط یکسری فیلمنامه نویس و داستان سرا هستن و کارشون ساختن همین خرافات به ظاهر منطقیه
جالبه:))
منابعتون رو هم ذکر میکنید؟
تو کامنت ها ذکر شده
۹۵ درصد خیالات وتوهم هست .این همه داستان رو مذهبیون میسازن که مردم رو بترسونن همون مذهبیونی که درطول تاریخ یه آسپرین نتونستن بسازن و بشر خیری ازشون ندیده.حالا توهم توطعه رو رواج میدن
یه بازی هم هست به اسم وی ار ایلومیناتی این بازی هر سوالی رو که دارین نشون میده کامل اهدافشون تو اون مشخصه
هر دو ابزار ابلیسند و از طریق اغوای مردم عام جهان به اهدافشون می رسند
منشاء مقصد هدف و ماهیت کابالیسم ، فراماسونری و ایلو میناتی یکی هست، جریانی واحد با عناوینی مختلف و بعضی ها ناخواسته عنوان جدیدی را برای مردم تبلیغ می کنند تا مردم حالا حالا ها از وجود جریان ابلیسی آگاه نشوند و در نتیجه عمر جریان ابلیسی (کابالیسم) ادامه داشته باشد.
سلام.وقتتون بخیر
یه سوال داشتم.بز مندس فقط نماد شیطان پرستیه؟اگر بله چرا بیشتر سیاستمداران که احتمال داره جز ماسونها باشن از این نماد استفاده میکنن؟ و اگر مندس نماد ماسونها هم هست چرا این نماد مشترکه؟ یا نماد پنتاگرام
سلام بر دوست گرامی
سپاس گزارم از توضیحات شما
سولی دارم اینکه آیا ساتانیسم ابزار ایلومناتی ها برای تحقق هدفشون نیست؟
یا اینکه خانه جدید ساخته شده ای باشد که به آن کم کم نقل مکان کنند؟
هرچه باشد همینکه اسمش را میشنویم به دلیل سرمایه گزاری های انجام شده میباشد که قطعا پشتوانه آن بایستی کسی باشد که از آن نفع می برد
و سوال دیگر من اینکه از مشترک بودن اعضای مهم بین ماسون ها و ایلومناتی های گزارشی بوده؟
سپاس
سلام.
ساتانیسم خودش خیلی لفظ کلی هست و به یک گروه محدود نمیشه، تعداد زیادی فرقه های مختلف وجود دارن که با توجه به شباهت هایی در عقایدشون میشه اون هارو جزو فرقه های ساتانیسم به حساب آورد.
بعضی از این فرقه ها و عقاید حتی عمری بیشتر از عمر فراماسونری و ایلومناتی دارن. همینطور نشانه های زیادی از آیین ها و مراسمات فرقه های باستانی وجود داره که میشه جزو ساتانیسم حسابشون کرد. البته امروزه ظاهر این فرقه ها و ساتانیسم عوض شده و جنبه ظاهرنمایی گرفته، نمیشه گفت خود ساتانیسم و فرقه هاش ساخته دست گروه دیگری هستن، البته ممکنه فرقه های محدودی که ما اطلاع نداریم ساخته یا ساپورت شده باشن در مقطعی از زمان و در جغرافیایی خاص، اما به طور کلی خیر.
درباره اشتراک اعضای مهم، اول اینکه من تو پست هم گفتم، این روز ها انجمن هایی هستن که خیلی قدرتمند تر اما ذات متفاوتی دارن، و هرجا قدرت باشه آدم های قدرتمند و قدرت طلب هم هستن، پس در قرن ۲۱ ما نمیتونیم قدرت و تاثیر فراماسونرها رو هم مرتبه با ۵۰ سال قبل بدونیم. از طرفی، ایلومناتی در خارج همون کاربرد فراماسونری در ایرانو داره، اینکه هر چیزی و توطئه ای رو بهش ربط میدن، در صورتی که عملا امروزه ما هیچ انجمن و گروهی نداریم که رسما و اونطور که افراد جامعه فکر میکنن به نام ایلومناتی فعالیت کنه. ایلومناتی اصیل و واقعی چند صد سال پیش مرد. پس سوال دوم شمارو حداقل با توجه به اطلاعاتی که دارم نمیتونم جواب بدم. موفق باشید.
محسن عزیز اصل مطلبو استفاده نکردی ک ی جریان کم سوار و کم اگاهی داخل ایران از چند فرقه و از هرکدوم قسمتهای خاصو برداشته و اونو برعلیه جهان بینی خودش نمایش داده دستگاه پر سر و صدایی ک کمسوادایی مثه رائفی پور و حسن عباسی سردرمدارشونن .چون فراماسونری قدیمی تره و به سمبلها اشاره بیشتری داره یکم ازین تفکر چون ایلومیناتی وجه جالبی پیش مخالفین قدرتهای تصمیم گیر مطلق نداره یکمم از ایلومیناتی یخورده هم ساتانیسم و البته صهیونیزم ک دشمن بزرگ شون میدونن و اش شله قلمکاری از این ملغمه ساختن و بخورد نوجونای کم اگاهی و هیجانی دادن .والبته یه هدف تخیلی اخرزمانی هم واسه این ملغمه ساختن .یکم تسلط بزبان انگلیسی و ی رب چرخیدن تو همین نت ادمو از سالها جهل درمیاره
چنتا حرف ترگل ورگل داستان معاب که جریانو جذاب کنه نوشتی
واگرنه هیچی ازشون نمیدونی از صد نمره شاید دو بگیری
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
وبسایت
برنامه نویس و مصرف کننده اکسیژن.علاقه مند به استارتاپ ها و دیتاماینینگ
فارسی شده توسط همیار وردپرس
توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تعالیم فراماسونری
ناشر:سبزان
تاريخ چاپ:
نوبت چاپ:اول
تيراژ: نسخه
قيمت: تومان
شابک:
تاریخچه فراماسونری در جهان
مولف: جرمی هاروود
مترجم:علی شیعه علی
معرفی فراماسونری
فراماسونری قدیمیترین و بزرگترین سازمان اخوت در دنیا تلقی میشود. این سازمان جامعهای از دوستان در سراسر جهان است که به نظر می رسد تلاش دارند از طریق به اشتراک گذاردن تواناییها و تخصصهایشان با یکدیگر به افراد بهتری تبدیل شوند. شعار این سازمان، برادری، اتحاد و تبعیت همیشگی است. با این حال، منشأ این سازمان همچنان مبهم می باشد. برخی شکلگیری فراماسونری را به سنگتراشان بزرگی که در اروپای قرون وسطی، کلیساهای بزرگ و جامع را بنا مینهادند نسبت دادهاند. برخی دیگر پیدایش آن را مرتبط با گروهی به نام «سلحشوران صلیبی» می دانند که فرقهای نظامی و مذهبی از شوالیههای جنگجو بودند که در زمان جنگهای صلیبی به اوج آوازه رسیدند. عده ای نیز ریشههای شکلگیری فراماسونری را بسیار پیشتر از آن زمان (قرون وسطی) میدانند و آن را تا زمان حضرت سلیمان و بنای معبد بزرگ بیت المقدس ـ اگر نه پیش از آن ـ برآورد کردهاند.
توضیح عکس: نقاشی کوچکی بر قطعهای چوب متعلق به قرن پانزدهم که داستان کتاب عهد عتیق در مورد بنای برج بابل را بیان میدارد. باور برخی از مورخین بر این است که این کار توسط ماسونهای اولیه صورت گرفته است.
اندیشهها و آرمانها
فراماسونری یک مذهب نیست، اگرچه بسیاری از اندیشهها و آرمانهای مسیحیت برای ماسونها در درجه اول اهمیت قرار داشت. اما ماسونها به این دلیل فرقهشان را فرقهای برادرانه نامیدهاند که پایههای اصلی آن عشق برادرانه و همراهی همیشگی است. عشق برادرانه ماسونها را وادار به گذشت، احترام، محبت و درک متقابل میکرد. آرامش نهایی در سایه انجام اعمال خیرخواهانه و التزام به دیگر شکلهای اعمال انساندوستانه برای آنها یک حقیقت بود. ویژگی اساسی دیگری که تمام ماسونها لزوماً باید میداشتند، باور به یک وجود واحد بود. بدین ترتیب عضویت برای تمامی افراد از هر نژاد یا مذهبی که منافاتی با این ویژگی نداشتند و دارای «شخصیت و شهرت مثبت» بودند، امکان داشت.
ماسون بودن باور به این بود که یک نیروی برتر عملکرد جهان را تحت پوشش خود دارد. فراماسونری هیچ نظریه یا اندیشه خاص خود یا هر وابستگی سیاسی و مذهبی به هیچ فرقه و نحلهای نداشت؛ بلکه یک نظام اخلاقی بود که کاملاً در پشت پردههای نمادها و سمبلها پنهان بود و در واقع از نظر معتقدین به این گروه راهی بود که از طریق رشد شخصیتی افراد باعث خدمت به دیگران میگردید. بحث اصلی ماسونری این بود که سلوک و شیوه این فرقه مطمئنترین راه برای آموزش حقایق اخلاقی و معنوی است. این شیوه با مکاتب دنیاگرایانه، ادیان و همچنین سنتهای فلسفی مختلف، بدون هیچ محدودیتی، سازگار است.
رشد آئینهای ماسونی
بسیاری از آئینها و تشریفاتی که فراماسون ها از آنها پیروی می کنند و به آنها پای بندند در طول قرنها شکل گرفته و رشد یافتهاند. بسیاری از سنتهای غریب این فرقه ریشه در سنتهای شناخته شده برخی مکاتب فکری و البته اقوام ناشناخته داشت. به عنوان مثال روشن است که فراماسونری بر مبنای مفاهیمی بود که از عرف و آداب سنگکاران قرون وسطی گرفته شده بود. بدون تردید «پرگار» و «گونیا» ـ دو نماد شناختهشده ماسونی ـ برگرفته از سنگکاریها بود. این سنگکاریها به همراه انجیل، سه چراغ بزرگ فرقه فراماسونری را در کشورهای مسیحی روشن نمود. از سوی دیگر، قانون مقدس جای انجیل را گرفت.
مهمترین معنا و مفهومی که از گونیا، با زاویه 90 درجه میان دو ساقش ارائه می دادند اعتبار بود. پرگار نیز که دارای پایههای قابل تنظیم است، بیانگر خرد یا اراده بیان مستحکم میباشد. هر دوی این ابزارها معمولاً همراه هم تصویر میشوند و همراه هم نشان از آن دارند که اعتبار و خرد دو واقعیت به هم وابستهاند.
از افسانه تا واقعیت
فراماسونری برای خلق یک افسانه فراگیر تلاش میکند. این افسانه به خوبی در معبد سلیمان در اورشلیم به عنوان زمینه اصلی معماری آن نمایان شده است. برخی از ماسونها حتی پیشتر رفته و بیان داشتهاند که فراماسونری، ظهور نمادین بسیار زیادی از دیگر سبکهای معماری نخستین تاریخ بشر را از خود میبیند و در واقع از فراماسونری به عنوان قالب مدرنی از اسرار آثار و بناهای باستانی یاد میکنند.
در عمل عضویت در فراماسونری با گذر از تعدادی از مراحل محقق میشود، بدینگونه که اعضای یک لژ فراماسونری باید برای پیشرفت از مراحل و درجات مختلف گذر کنند. حقیقت مهم اینکه وقتی تبدیل به یک ماسون میشدند، التزام به اتخاذ سبک منحصر به فردی برای زندگی خود پیدا میکردند. تحت هدایت سازمان، سرانجام به دروازههایی میرسیدند که آغاز سفر بزرگ در مسیر خودشناسی بود. با دنبال کردن این مسیر و نیل به پایان آن، وجود اصلی خود را مکاشفه میکردند و طریقه ایجاد ارتباط سرشار از محبت با دیگر موجودات زنده زمین را درک میکردند.
فراماسونری و کلیسا
اندیشههای ماسونی مبتنی بر صداقت، ایثار و اصالت روح بشر و کاملاً مطابق با اعتقادات مسیحیت و دیگر ادیان جهان بود؛ اما این مطلب مانع از آن نشد که سازمانهای مذهبی به فراماسونری حمله کنند، به ویژه کلیسای کاتولیک رم که این سازمان را محکوم به غیر دینی بودن کرد.
توضیح عکس1: ارزشهای فراماسونری در یک تصویر فرانسوی نمایان شدهاند. این تصویر به طور نمادین از باور به این مطلب که رشد شخصی راه به سوی روشنایی را بر انسان میگشاید، سخن گفته است.
توضیح عکس 2: در این تصویر، حقیقت نور خود را بر تالار ماسونها در لندن تابانده است. نمادهای موجود در تصویر نشان از ایمان، امید و نیکخواهی دارد.
توضیح عکس 3: خداوند متعال، در کلیسای جامع عروج مریم مقدس در مسکو تصویر شده است. باور به وجود یک نیروی برتر بر تمام موجودات عالم، اعتقاد اصلی فراماسونری بود.
ریشهها و نشانهها
برخی از ماسونها ادعا کردهاند که ریشههای گروه شان، هماهنگ با دیگر آداب و رسوم اسرارآمیز رایج در مصر باستان و اقوام قدیمی در منطقه خاورمیانه است. اما بیشتر اندیشمندان ماسون امروزه پذیرفتهاند که شواهد روشنی بر چنین ارتباطی وجود ندارد. ایشان معتقدند که فراماسونری به شکل اصلی خود از سنگتراشان و سنگکاران قرون وسطی و یا در نتیجه پخش خبر سرکوبی فرقه شبه مذهبی شوالیههای صلیبی ریشه گرفته است. حقیقت هر چه باشد، روشن است که فراماسونری از منابع متعدد و ناشناختهای ریشه گرفته است.
بسیار بعید به نظر میرسد که ریشههای حقیقی فراماسونری هیچ گاه کاملاً کشف گردند. اکثریت ماسونها بر این باورند که جنبش جدید ایشان با سنگتراشان و سازندگان بزرگترین کلیساهای جامع اروپا آغاز گردید. اعضای سازمان همگی صنعتگرانی بودند که گرد هم آمدند تا آن چه ماسونها امروزه «هنرهای دستی ماسونری» میخوانند را خلق کنند. ایشان جزو طبقه نخبهای بودند که میتوانستند به آزادی به کشورهای مختلف سفر کنند، برخلاف بردگانی که تحرکاتشان تحت کنترل و بسیار محدود بود. بدین ترتیب اصطلاح «سنگتراشان» آزاد و یا همان فراماسون به وجود آمد.
انتقال دانش
سنگتراشان دو عملکرد دیگر نیز داشتند. همراه با سازمانهای موجود آن زمان، مسئولیتهای ویژه دیگری نیز داشتند، که آموزش کارآموزان خوب از طریق انتقال اسرار حرفهشان از آن جمله بود.
از آن جا که دنیای قرون وسطی سرشار از عقاید مذهبی افراطی بود، دستورات معنوی و اخلاقی بخشی از آموزش کارآموزان را تشکیل میداد و این دستورات بعدها تبدیل به بخشی از آموزش عقاید ماسونی شد.
کلمات عبور رمزگونه و همچنین دستگیرههای مخفی که بخشی اساسی از آداب و رسوم ماسونی را تشکیل میدهند شاید از اصرار فراماسونها بر رمزآلود بودن ریشه خود گرفته باشد. این کلمات عبور و وسایل شناسایی احتمالاً به قصد کمک به ماسونهای فعال اصیل برای پیشروی از یک لژ به لژ بالاتر وضع شده بودند. ابزار سنگکاری مانند شاقول، پرگار، گونیا، مغار، چکش، اندابه و پیمانه نیز نقش مهمی در این میان داشتند. این ابزار در فراماسونری معانی نمادین مهمی را منتقل مینمودند که عبارت از ارزشهای معنوی و اخلاقی بود.
اهمیت نشانهها
نشانههای کشیده شده بر ساختمان نقش بینهایت مهمی را در آداب و رسوم فراماسونری بر عهده دارند. به عنوان مثال اعضای جدید ماسون از خلال مراسم متعدد درمییابند که در معبد سلیمان در بیت المقدس، ماسونهایی که در ساخت آن معبد بزرگ نقش داشتهاند به دو دسته تقسیم شده بودند: کارآموزان و استادکاران؛ که همه آنها تحت سرپرستی و هدایت سه ارباب بزرگ، که یکی از آنها خود سلیمان بود، قرار داشتند. دو ارباب دیگر، «هیرام» پادشاه «تیرا» و «هیرام ابیف» معمار معبد بودند. اربابان بزرگ نگهبانان اسرار بزرگی بودند که ماسونها آن را «هنر بزرگ» مینامند. مفهوم آن این است که فراماسونری پیشتر در زمان شاه سلیمان تشکیل شده و از آن به بعد بدون تغییر مانده است. واقعیت این است که آداب و رسوم این سازمان به هیچ وجه مبتنی بر وقایع تاریخی نیست، بلکه همگی نمادهای دراماتیک هستند، هر چند که از طریق آنها اصول فراماسونری از نسلی به نسل بعد منتقل شده است.
سوگند ماسونی
سوگندهای ظاهراً ترسناکی که شخص تازه وارد به هنگام ورود به سازمان ادا می کرد تا اسرار ماسونها را حفظ کند، در بهترین حالت ناخوشایند و در بدترین حالت غیرمذهبی تلقی میشد. البته مسأله اصلی خود این سوگندها نبود. بلکه مسئله مهم الزاماتی بودند که در دل این سوگندها قرار داشت. به ویژه الزاماتی که آنها در خلال مراسم ورود به لژ سوم تعهد میکردند همیشه ویژگیهای یک نماد را در خود داشت. و مجازاتهایی که در اثر عدم پایبندی به اصول و سوگنده بر یک ماسون از سوی استادکارانش تحمیل میشد، توبیخ، تعلیق موقت و یا اخراج دائم بود.
عکس 1: مراسم قربانی در معبد سلیمان در حال انجام است. معبدی که «تابوت عهد» در آن قرار داشت، در پسزمینه تصویر به چشم میخورد.
عکس2: ماسونی که در این تصویر در سمت چپ ستون قرار دارد یک فراماسون مربوط به قرن چهاردهم است که یک گونیا و یک پرگار در دست دارد. هر دوی این ابزارها در جامعه فراماسونری ابزار کاری مهمی هستند.
عکس 3: ماسونها در حال جابهجا کردن تختهسنگها در این تصویر قرن شانزدهمی هستند. سنگهای ساختمانی به مانند تختهسنگهای دیگر نقش نمادین بزرگی در آداب ماسونی ایفا میکنند.
چگونه فراماسون شوم
بخش دوم
اسطوره و تاریخ
سنتهای فراماسونری ترکیبی از اسطورهها و وقایع تاریخی هستند. بیشتر این سنت ها تا اندازهای نتیجه تغییر عمیق ماهیت فراماسونری است که در قرن هجدهم و در خلال دوره تاریخی مشهور به عصر روشنگری در اورپا رخ داد و این درست در زمانی بود که لژها شروع به پذیرش اعضایی نمودند که سنگکار نبودند. در میان این تعداد، مردانی مانند «ولفگانگ آمادئوس موتزارت»، «یوهان ولفگانگ فون گوته»، «فردریک بزرگ» و «جرج واشنگتن» قرار داشتند. در نتیجه این اقدام، بسیاری از لژها خودشان را به جای «عملگرا»، «اندیشهپرداز» نامیدند که ناشی از سر و کار داشتنشان با نظریه و اندیشه بود تا سنگ و سنگکاری. این همان آرمانی است که امروزه فراماسونری بدان باور دارد.
عکس: یک تصویر متعلق به قرن هجدهم فراماسونها را نشان میدهد. بر روی دیوار نشانهای لژهایی دیده میشود که از زمان آغاز به کار «لژ بزرگ» در لندن در 1717 ـ وقتی که چهار لژ با هم یکی شدند ـ پا به عرصه وجود گذاشتند. در 1750 چند صد لژ در انگلستان مشغول به فعالیت بود.
شوالیههای صلیبی
از زمان ایجاد اولین لژ بزرگ فراماسونری جدید در 1717، نظریات فراوانی پیرامون ریشههای تاریخی فراماسونری وجود داشته است. این نظریات گوناگون میباشند، اما یکی از کنجکاو برانگیزترین آنها این است که قبل از هر جایی، فراماسونری در اسکاتلند و در اوایل قرن چهاردهم آغاز به کار کرده است و تشکیل خود را مدیون بازماندگان شوالیههای صلیبی می داند که پس از فروپاشی فرقهشان در فرانسه بدان جا گریخته بودند و در آنجا برای محافظت از خود در برابر کشف و نابودی کامل، عنوان فراماسون را بر خود نهادند و بدین ترتیب بقای خود را با تغییر نام و گذاشتن نامی جدید تضمین کردند.
شوالیههای صلیبی یک فرقه نظامی رهبانی بود که در پایان اولین جنگ صلیبی (1099-1095) به منظور محافظت از زائران مسیحی در سفرشان به سوی «سرزمین مقدس» تشکیل شد. آغاز کار ایشان بسیار محقرانه بود.
در شروع فعالیت، گروه سلحشوران صلیبی برای بقا تنها به هدایای زائران چشم دوخته بودند. با این حال طی دو قرن آن قدر ثروتمند و قدرتمند شدند که توان مقابله با هر کسی به جز پاپ در رم، پاپ اینوسان دوم (حاکم در 43-1130) را داشتند. پاپ آنها را از پیروی و اطاعت از تمامی قدرتهای غیردینی آزاد ساخته بود.
قدرتی که پاپ به آنها داده بود و ثروت فراوانی که بیشتر از طریق وام دادن به پادشاهان و سپس دریافت سودهای کلان انباشته بودند، موجب سقوط نهایی فرقه شوالیههای صلیبی گردید. در 1307 در حالی که از پشتیبانی کامل پاپ کلمنت پنجم بهره میبردند، پادشاه فرانسه یعنی فیلیپ چهارم دستور بازداشت تمامی شوالیههای شناختهشده صلیبی را به جرم ارتداد صادر کرد. بهانه فیلیپ برای صدور این حکم، جلسات پنهانی و تشریفات خاص این فرقه بود. هفت سال بعد، این فرقه کاملاً از هم پاشیده و «ژاک دو مولای» آخرین رهبر بزرگ آن در آتش سوازنده شد. بازماندگان پراکنده شده و ظاهراً قدرتشان برای همیشه از بین رفت.
از تاریخ تا نظریه
تاریخ چهها که در خود ندارد. آنچه گفته شد و به ویژه این ادعا که بازماندگان شوالیه عامل تشکیل فراماسونری بودند، نظریهای اثباتنشده است. با این حال عوامل دیگری وجود دارند که دال بر نقش اندک شوالیههای صلیبی در تشکیل این فرقه میباشند.
هر چند که کاملاً اثبات شده است فراماسونری قطعاً در اسکاتلند قرون وسطی تشکیل شده است، اما دلیلی قطعی بر ادعای تشکیل این سازمان منحصرا از سوی شوالیهها وجود ندارد. زمانی که در اسکاتلند تنها چند گروه فراماسون وجود داشت در سایر نقاط اروپا لژهای بسیار زیادی فعالیت می کردند. منطقی است که بیان کنیم فراماسونری در مناطق مختلفی از اروپا تشکیل شد، اما باز خلاف این نظریه شواهد دیگری وجود دارد که بر ارتباط اسکاتلند با موضوع تشکیل فرقه توسط سلحشوران صلیبی دلالت دارد. مانند ارتباط شوالیههای صلیبی با ساخت «کلیسای راسلین» در چند مایلی جنوبی «ادیبنبورو». این کلیسای کوچک با کمک «سر ویلیام سنتکلر» و در سال 1440 با وسایلی که توسط شوالیههای صلیبی در 1126 به اسکاتلند آورده شده بود، ساخته شد.
عده ای می گویند که این کلیسا به عنوان نسخه دوم معبد هیرودیس در بیت المقدس که شوالیههای صلیبی در دوران سلطنتشان بر سرزمین مقدس کاملاً حفاری و کاوش کرده بودند، ساخته شده است. حتی مهمتر از این، کلیسای مذکور حکاکیهای منحصر به فردی در خود دارد که برخی از پژوهشگران یقین دارند نمایانگر ورود یک ماسون به سازمان می باشد. در این تصویر شخصی با شنل شوالیههای صلیبی بر دوش دیده می شود.
متأسفانه آنچه در این بحث ها کمتر بدان اشاره می شود، دلایل بدون شک و شبهه تاریخی است. اگرچه بنیان گذاری این فرقه در اسکاتلند توسط بسیاری از پژوهشگران رد شده است اما باز کاملاً این امکان وجود دارد که شوالیههای فراری در جمع سنگتراشان و سنگکاران اسکاتلندی پذیرفته شده باشند.
ارتباط با راسلین
حکاکیهای منحصر به فرد کلیسای راسلین، این کلیسا را در ماجرای فراماسونری در اسکاتلند دارای اهمیت کرده است. یکی از این حکاکیها رهبر ماسونر کلیسا را به تصویر کشیده است؛ شحصی که بسیار شبیه به قاتلان «هیرام آبیف» معمار معبد سلیمان میباشد که گفته شده است به خاطر جنون حاصل از حسادت به خاطر ساخت ستون مشهور «شاگرد» توسط شاگردانش به قتل رسید. این ستون نمادی از «درخت دانایی اسکاندیناوی» است، که معادل مسیحی «درخت حیات» میباشد.
عکس 1: تصویر متعلق به قرن نوزدهم از آرامگاه اعضای برجسته شوالیههای صلیبی. این فرقه نیروی بسیار مهمی در اروپای قرون وسطی بود. براساس عقاید ماسونی، برخی از این شوالیهها به اسکاتلند گریختند و به تشکیل فراماسونری اسکاتلند یاری رساندند.
عکس 2: کلیسای راسلین در اسکاتلند؛ که گمان بر آن است از روی معبد هیرودیس ساخته شده است و شوالیههای صلیبی در ساخت آن دست داشتهاند.
عکس 3: ستون شاگرد در کلیسای راسلین که احتمالاً اثر شاگرد رهبر بزرگ ماسونها میباشد. شاگردانش او را بر اثر جنونی حاصل از حسادت، پس از ساخت همین ستون به قتل رساندند.
عکس 4: یک نشانه ماسونی اسکاتلندی که در تاریخی نامعلوم به پاس ارتباط میان فراماسونری اولیه و شوالیههای صلیبی ساخته شده است. باور بر این است که شوالیههای صلیبی پناهنده به انجمنهای سنگکار اسکاتلندی پیوستهاند.
اسطورهها و آئینها
برای فراماسونها، اسطوره بینهایت اهمیت دارد، به ویژه وقتی در قالب آئینها، آداب و رسوم و اسرار پنهان و هنرهای شان درآید. معبد سلیمان از این جهت اهمیت دارد که ماسونها آن را به عنوان نمونه اولیه از معماری مذهبی میپندارند. هم چنین این دیدگاه نسبت به مصر باستان نیز وجود دارد. شباهتهای روشنی میان اسطوره «هیرام ابیف» که عنصر بسیار مهم دیگری در آداب ماسونی میباشد و اسطوره بسیاری قدیمیتر «ایزیس و ازیریس» مصریان به چشم میخورد. اسطورههای یونانی نیز نقش خود را در این مورد دارند و اصلاً شگفتآور نیست که به تبع آن نقشی نیز برای ریاضیات و به ویژه هندسه در پیشزمینههای فراماسونری قایل باشیم.
اسطوره ستونها
ستونها نقش آشکاری در مراسم ماسونی دارند که مهمترین آنها دو ستون به نامهای «بوآز» و «یاخین» میباشد. بر اساس اسطورههای ماسونی، این دو ستون در ورودی معبد سلیمان بنا شدند. بوآز در سمت چپ ایوان و یاخین در سمت راست. چنین ادعا شده است که هدف از ساخت این دو ستون، به نوعی مشروعیت الهی بخشیدن به سلسله پادشاهی سازندگان آن بوده است. در عبری، یاخین به معنای «ساخته شده برای خداوند» و بوآز ترکیبی از دو کلمه «بو» به معنای «مال او» و «آز» به معنای «قدرت» بود. این دو ستون به نشانه شهادتی بر قدرت و توان خداوند بنا نهاده شد.
این دو ستون قالبی برنزی و احتمالاً سه متر ارتفاع دارند و میانتهی هستند. نظریهای نیز وجود دارد که بیان میکند این دو ستون بدان خاطر میانتهی ساخته شدند که برخی اسرار را در خود پنهان دارند. این ستون ها با سرستونهایی به شکل کاسه و هر یک به عمق دو متر تزئین شدهاند.
این کاسهها با دو ردیف انار در حاشیه و سوسنهایی بر گرد آن تزیین شده اند. هر دوی آنها در فراماسونری معنای خاص خود را دارد؛ انار نماد فراوانی است و سوسن سفید نیز ضرورت فروتنی و درستکاری را بیان میدارد. اهمیت بوآز در فراماسونری در آداب و آئینهای مربوط به ورود به سطح اول سازمان بیان شده است و از اهمیت یاخین نیز در گذر از سطح اول به دوم سخن گفته میشود.
فرامین کهن
دستنوشته و دیگر اسنادی که جمعاً به عنوان «فرامین کهن» شناخته میشود نیز بخش مهمی از اعتقادات اسطورهای فراماسونری را تشکیل میدهد. ماسونها مفاد این اسناد را به عنوان قانون اساسی و آئیننامه فراماسونری میشناسند.
فرامین کهن همگی ریشه در انگلستان دارند. قدیمیترین آنها دستنوشته «رجیوس» و همچنین دستنوشته «کوک» به ترتیب متعلق به حدود 1390 و 1420 میباشند. احتمالاً دستنوشته کوک معتبرتر است، چرا که شواهد درونی آن حاکی از آن است که یک ماسون معتقد آن را نگاشته است. مجموع اسناد مذکور از اواخر قرن شانزدهم تا اوایل قرن هجدهم نگاشته شدهاند که با دستنوشته لژ بزرگ شماره یک متعلق به دسامبر 1583 آغاز میگردد. مورخین اعتبار اسناد اخیر را زیر سؤال بردهاند و آنها را بیشتر حاصل نوعی کنجکاوی عتیقهشناسانه میپندارند. دستنوشته «رجیوس» به نظم است و دیگر اسناد نیز کم و بیش بدین شکلند. این اسناد با یک دعای افتتاح آغاز و با تاریخ جزء به جزئی از فراماسونری، که ریشههای آن را به پیش از توفان نوح مربوط میدانند و رشد و گسترش آن طی دورانهای گوناگون تا تشکیلش در انگلستان در دوران «ساکسون»ها را بیان میدارند دنبال میشوند. سپس سند با ذکر قوانین و دستوراتی خطاب به رهبران، استادکاران و کارآموزان ماسون ادامه می یابد. در این سند کلیه امور معنوی و هنرهای عملی، تشریفات و نحوه برگزاری گردهمآییهای بزرگ، شیوه دادرسی و برگزاری محاکمات و مجازات مجرمین و همچنین شیوه پذیرش و ورود «مردان جدید که هیچ گاه پیش از این مورد اتهام قرار نگرفتهاند» به سازمان و از جمله سوگند وفاداری را در خود دارد.
اسطوره خنوخ
اینکه چه طور، از چه زمانی، چرا و از کجا فراماسونری ریشه گرفته است، برای خود اسطورهای دارد. میتوان آن را تا عصر خنوخ، هفتمین بنیانگذار عهد عتیق و جد بزرگ نوح نبی دنبال کرد. گفته شده است که وی پیشهای را بنیان نهاد و ارتقا داد که حقایق جاوید فراماسونری که از نمادها، نشانهها، افسانهها و رازها برداشت میشوند، بر مبنای آن است.
عکس 1: پیشبندی که توسط یک رهبر ماسون قرن هجدهمی فرانسوی بسته شده است. این تصویر در خود دو ستون مشهور بوآز و یاخین، و معبد و گروهی از نشانههای ماسونی را نشان می دهد.
عکس 2: صفحاتی از دستنوشتههای رجیوس (تصویر اول از سمت چپ) و کوک (تصویر دوم از سمت چپ) . این دستنوشتهها متعلق به اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم میباشند و به همراه دیگر اسناد ابتدایی آن چه ماسونها «فرامین کهن» میخوانند را تشکیل میدهند.
عکس 3: از «دستنوشته ویلیام واتسون». این سند نیز یکی دیگر از اسناد مهم ماسونی است اما مورخین اعتبار برخی از اسناد اخیر را زیر سؤال بردهاند. این دستنوشته بنابر باور موجود متعلق به حدود 1687 میباشد.
اسطوره هیرام
اسطوره هیرام ابیف، معمار بزرگ معبد سلیمان،کی از اصلیترین معتقدات فراماسونری است. قتل او به دست سه تن از صنعتکاران زیردستش به دلیل امتناع از افشای اسرار مربوط به ماسون مرشد و همچنین تولد دوباره وی، که از آن به صعود از «مرحله مرگ» به «مرحله زندگی دوباره» یاد میکنند. نقشی کلیدی در آئینی که گذر یک ماسون از سطح دوم به سوم را اعلام میکرد، بر عهده داشت.
این اسطوره بدین قرار است: هیرام ابیف هر روز ظهر هنگام، به رسم ماسونها، رأس ساعت 12 ظهر برای نیایش به معبد میرفت. سه تن از صنعتگران زیردست وی که آرزو داشتند معمار و سنگتراش بزرگ شوند، روزی در گوشهای بر سر راه او به کمین نشستند، بدین منظور که وی را وادار نمایند تا اسرار بزرگ را برای ایشان بازگوید. با امتناع وی، هر یک از ایشان به سمت او حمله برد. در نهایت، تن بیجان او بر زمین افتاد. قاتلان قربانی خود را دفن کردند اما گروه جستوجویی به رهبری خود سلیمان گور را کشف نمودند. سپس شاگردان و صنعتگران زیردست نتوانستند رهبرشان را دوباره زنده نمایند و سلیمان جسد را با «چنگال قدرتمند یک شیر» بالا برد.
این اسطوره تبدیل به بخشی از اعتقادات فراماسونری بین سالهای 1723 تا 1738 گردید. این داستان قطعاً یک واقعیت تاریخی نیست بلکه یک آئین عملی است که در واقع در روند ورود به سطح سوم از سطح فراماسونری اجرا میشود و نامزد ورود در آن باید نقش هیرام ابیف را بازی کند. نامزدها با اجرای این نقش یاد میگرفتند که چه طور روح پلک میتواند از دشمنان درونی خود مانند شهوت، جهل، حرص، هوای نفس و گناه عبور نماید تا بتواند بر خود و بر سرنوشتش مسلط گردد.
آئینها و اسطوره ها
بنابر باور اندیشمند بزرگ ماسون، «آلبرت مککی»، اسطوره هیرام ابیف از آن چه پژوهشگران آن را آئینهای باستانی مصر نخستین، رم و بین النهرین نامیدهاند به عاریت گرفته شده است. این نکته در کتاب «راهنمای لژ» دکتر آلبرت جی. مککی آمده است. وی بیان میدارد که هیچ شاهدی از انجیل بر این وجود ندارد که چنین شخصیتی وجود خارجی داشته و بدین نحو جان سپرده باشد، بلکه بیشتر نمودی از خدایان ازیریس، بعل و دیونسیوس بود. البته این داستان به هیچ وجه تنها نمونه از ارتباط فراماسونری با دیگر آئینهای باستانی نیست. به عنوان مثال پرگار و گونیا که برای ماسون ها اهمیت دارد نمودی از خدایان خورشید باستانی میباشد و یا شباهت هایی بین معابد ماسونی و معابد خورشیدپرستان خاورمیانه باستان وجود دارد که معمولاً بر محور شرقی ـ غربی ساخته میشدند. همچنین در طول تاریخ نویسندگان ماسونی اغلب ادعای وجود شباهتهایی میان فراماسونری و «میترائیسم»، آئین پرستش خدای پارسیان باستان که در نهایت از موطن خود به امپراتوری روم انتقال یافت، را کردهاند.
البته وجود ارتباطات روشن و یا پنهانی بین فراماسونری و آئینهای باستانی توسط بسیاری از ماسونهای معاصر زیر سؤال رفته است؛ اگرچه آنها اعتراف می کنند که شباهتهایی بین انجمن اخوت شان و آئینهای پرستش در جهان کهن وجود دارد و از جمله اینکه درست به مانند فراماسونری، در میترائیسم نیز آداب دقیقی برای ورود به هر یک از درجات و سطوح آن در نظر گرفته شده بود. البته ماسونها می گویند که بیشتر این شباهتها بسیار کماهمیت و ناچیز هستند. رویهمرفته ماسونها بیشتر درگیر پوسته آئینها و آداب و رسوم سازمانی خود هستند تا ماهیت آنها.
میترائیسم و فراماسونری
نویسنده ماسون قرن نوزدهمی، «آلبرت پایک» بیان میدارد که فراماسونری «جانشین مدرن» آئینهای باستانی بود و «سر ساموئل دیل» از میترائیسم به عنوان «فراماسونری قدسی» یاد میکند. شباهتهایی قطعی میان این دو وجود دارد. به مانند فراماسونری، میترائیسم نیز به درجات و سطوح مختلف تقسیم میشود که هر یک مراسم و آداب نمادین ویژه خود را داشت. همانطور که در فراماسونری، نوعدوستی و مهر اهمیت زیادی داشت، میترائیستها نیز یکدیگر را «برادر» میخواندند.
عکس 1: تصویری از مرگ هیرام ابیف ـ معمار اصلی سلیمان نبی ـ که توسط زیردستانش به خاطر امتناع از افشای پنهانیترین رازهای ماسونها به قتل رسید.
عکس 2: یک شمشیر آئینی از نوعی که در مراسم انتصاب به عنوان «ماسون مرشد» به کار میرفت. این شمشیر بسیار هنرمندانه با نشانههای نمادین فراوانی بر بیشتر طول تیغهاش تزئین شده است.
عکس 3: اجرای مراسم بازسازی صحنه قتل هیرام ابیف یکی از اصلیترین بخشهای مراسم ارتقا به سطح سوم را تشکیل میداد.
عکس 4: نامزد ورود پس از مرگی نمادین بالا برده میشود، در حالی که صورتش پوشیده است و شمشیرها همگی به بدن وی اشاره دارند.
اسطورههای کلاسیک
مصر همیشه به عنوان زادگاه آئینهای اسطوره ای تلقی شده است. در مصر بود که اولین بار مراسم ورود به یک فرقه شکل گرفت، صداقت اولین بار در نمادهای آن وارد شد و اصول عقاید مذهبی اولین بار شکل نمادین به خود گرفت. برخی بر این باورند که اسطوره هیرام ابیف بر اساس داستان کهن خدای مصریان، ازیریس میباشد. «تات» خداوندگار خرد مصریان نقش بزرگی در محافظت از دانش هنرهای ماسونها و انتقال آن به نسلهای آینده دارد. یونان نیز با نمادها و انگارههای اسطوره ای ممزوج شده است و از طریق آئینهای الوسیسی و یا اشخاصی مانند «پیتاگوراس» وارد آیین های ماسونی شده است.
آموختن از مصریان
بخش بزرگی از اصول و ساختار سازمانی و حتی پوشش رسمی ماسونی، به ویژه پیشبند ماسونی، برگرفته از سنتهای مصر باستان است. متأسفانه هنوز پژوهشی در این زمینه صورت نگرفته تا بتوان ارتباطی روشن میان این دو پیدا کرد. البته میدانیم که در مصر باستان معماران و صنعتگرانی که در بناهای یادبود شهری، مانند اهرام به کار مشغول بودند، از موقعیت ویژهای در جامعه عصر خود برخوردار بودند یا نه؟ علاوه بر این آیا در قالب طبقات اجتماعی خاصی سازماندهی شده بودند؟ مدرک این ادعا اسناد پاپیروسی باقیمانده است که یکی از آنها بیانگر صنفی است که جلسات پنهانی را در حدود سال 2000 پیش از میلاد برگزار میکرد. اعضای آن برای بحث پیرامون شرایط کاری، دستمزدها و قوانین کار روزانه گرد هم میآمدند. آنها همچنین کمکهای خیرخواهانهای را به بیوگان و یتیمان کارگرانی که در اثر کار زیاد می مردند و همچنین کارگران تنگدست روا میداشتند. شباهتهایی بین وظایف سازمانی مذکور در این پاپیروس و آن چه یک سرپرست یا رهبر در یک لژ فراماسونری بر عهده داشت، بسیار زیاد است. با این حال این شاید چیزی بیش از یک تطابق تصادفی نباشد و بعید است که کسی بتواند حقیقت را در این مورد دریابد.
آموختن از یونانیان
درست به مانند آن چه در مورد مصر باستان گفتیم، برخی از فراماسونها از جهت تاریخی چنین انگاشتهاند که فرهنگ و تمدن یونان باستان در شکلگیری آداب و رسوم ماسونی سهیم بوده است. آئینهای باستانی الوسیسی، که در مکانی به نام الوسیس برگزار میشدند، شباهتهایی با بزرگداشت شهادت هیرام ابیف دارد، اما باز احتمالاً این شباهتها تنها یک تطابق اتفاقی است.
یک شخصیت مهم یونانی که به طور سنتی وابسته به فراماسونری تلقی میشود، پیتاگوراس (یک یونانی «ایونی» که احتمالاً در حدود 570 پیش از میلاد در جزیره «ساموس» متولد و رشد یافته و تبدیل به یکی از نامیترین ریاضیدانان تمام دورانها شد) میباشد. او انجمن سری خود بنام پیتاگوراییان را بنیان گذارد که ستاره پنج بر یا پنج زاویه برای اعضای آن به نوعی نماد سلامت و دانش تلقی میشد. این نشان در آداب و رسوم پذیرش عضو جدید در این انجمن نقش داشت، همانطور که این نشان حضوری پررنگ در نمادشناسی ماسونی دارد و در بیشتر نشانهای ماسونی مانند جواهرات رسمی رهبران لژها و بزرگرهبران لژهای بزرگ و همچنین تصاویر تزئینی به چشم میخورد. یک دلیل بر حضور آن در نشانهای ماسونی شاید این باشد که میتوان به نوعی آن را نماد «نسبت طلایی» تفسیر کرد، دانشی که برای تمام معماران و ساختمانسازان حیاتی است.
برخی از ماسونها بر این باورند که یک شخصیت یونانی دیگر نیز با ریشههای فراماسونری در ارتباط است. صنعتگری مخترع بنام «ددالوس» که هزارتوی «کرتان» را برای «شاه مینوس» ساخت تا «مینوتور» افسانهای را در آن جای دهد. گفته شده است که ددالوس مخترع تعدادی از ابزارهایی بوده است که در سطوح مختلف فراماسونری استفاده میشد. به ویژه شاقول. و حال آن که برادرزادهاش «پردیکس» نیز مخترع مشهور پرگار، سومین نماد مهم فراماسونری میباشد.
آئینهای الوسیسی
در میان آئینهای دوران باستان، آئینهای الوسیسی بیشترین اهمیت را دارند. این آئینها اساساً مراسم پذیرش اعضای جدید فرقه پرستش «دمیتر»، الهه یونانی زندگی، کشاورزی و باروری و دخترش «پرسفون» بودند. این آئینها تجدید دیدار پرسفون با مادرش پس از این که «هادس» خداوندگار جهان مردگان، او را ربود را گرامی میدارند.
عکس 1: آرامگاههای پادشاهان در بیرون از «تیبز» نشان از اهمیت هیروگلیف در مصر باستان دارد. فراماسونری از چنین سنتی وام گرفته است.
عکس 2: بر اساس باور برخی از اندیشمندان ماسون، ایزیس، الهه باروری مصر و همسرش ازیریس با ریشههای فراماسونری در ارتباط بودهاند.
عکس 3: هزارتویی که توسط ددالوس برای شاه مینوس در کرت ساخته شد. برخی از ماسونها بر این باورند که ددالوس مبدع اولیه پیشه ماسونها بوده است.
عکس 4: ابوالهول و هرم بزرگ توسط صنعتگران متبحری ساخته شد که شاید سنگتراشان ابتدایی بودهاند.
عکس 5: در اسطوره یونانی ددالوس و پسرش ایکاروس از کرت تحت سلطه مینوس گریختند. ایکاروس وقتی به توصیه پدرش بیاعتنایی کرد و تا نزدیکی خورشید پیش رفت، جانش را از دست داد. مومی که بالهای او را به هم متصل نگاه میداشت، با گرمای خورشید آب شد و از آسمان سقوط کرد.
رنسانس
با آمدن عصر رنسانس، جامعه اروپای غربی تغییرات اساسی زیادی کرد. در حدود 1450، یک آکادمی افلاطونی در فلورانس تأسیس گردید و در 1471 ترجمه دوبارهای از کتیبه های یونانی تازه کشفشده، پدیدار گردید. ثابت شده است که این موضوع بیاندازه در فرقه فراماسونری تأثیرگذار بوده است. فراماسون ها بیش از همه به اهمیت دانش های باستانی پی برده بودند. بتدریج جستوجو برای بهره گیری از حکمتهای از گذشتگان همهگیر شد.
به مانند بسیاری دیگر از متفکرین، ماسونها نیز رؤیای آزادی اندیشه و اصلاح سیاسی و دینی را در سر میپروراندند. بنابر مقتضای هر دوره، وقتی بسیاری از دولتها و کلیسای کاتولیک با شدت هر چه تمامتر در برابر این اندیشههای رادیکال میایستادند، به هیچ وجه شگفتآور نبود که فعالیتهای این سازمان شکلی سری و پنهانی تر به خود بگیرد.
در طبیعت فراماسونری ضرورت تغییر شکل در عملکرد این سازمان طی این دوره آشفته را وجود داشت و آغاز این حرکت از اسکاتلند بود، چنانچه که در 1583 جیمز هفتم پادشاه اسکاتلند، نجیبزاده ای به نام «سر ویلیام شاو» را با علاقه ای فراوان نسبت به معماری داشت را به عنوان سرپرست تشکیلات اداری و رئیس ارتش منصوب کرد. در 1598 شاو اولین مجموعه قوانین مشهوری را که ماسونها را به لژ خود متعهد و به انجام وظایف خاصی پایبند می کرد را تنظیم و تصویب نمود. دومین مجموعه قوانین در 1599سال تصویب و اولین سند ماسونی بود که تا کنون باقی مانده تا مرجع پنهانی و سری برای زنده نگه داشتن دانش محرمانه ماسونی در خود سازمان باشد. روح جدید رنسانس که به روشنی تأثیر خود را بر تمامی امور گذاشته بود، به شاو اجازه داد تا آداب و رسوم و باورهای ماسونی قرون وسطی را دوباره احیا و ارتقا دهد. در اسکاتلند، فراماسونری پس از برخورداری از حمایت سلطنتی از پستوهای مخفی خانهها بیرون آمد. براساس آن چه «ویلیام پرستون» در اثرش ـ تصاویر در فراماسونری (1772) ـ آورده است، جیمز تبدیل به «پشتیبان مشوق و پایبند اصلی جریان ماسونری» گردید.
اسناد اسکاتلندی چنین بازگو میکنند که: «پادشاه جیمز لژها را با حضور ملوکانه خود مفتخر میکرد» و اینکه: «وی یک مقرری سالانه به مبلغ چهار پوند اسکاتلندی را معین کرد تا به هر رهبر ماسونی که توسط لژ بزرگ انتخاب و توسط دربار تأیید میشد، داده شود.» جیمز همچنین اولین پادشاهی بود که به عنوان یک فراماسونر شناخته شد و در 1601 در سیوپنجسالگی به لژ اسکاتلند وارد گردید.
قدیمیترین سند شناختهشده از یک ورود رسمی ماسونی، مورد «جان بازوِل» مالک آچنلک بود که به لژ ادنیبورو در ژوئن 1600 وارد گردید.
بدین ترتیب همه چیز برای تغییر شکل ساختار سازمانی فراماسونری آماده بود تا بدان وسیله بر سرعت گسترش خود در قرن هفدهم بیفزاید، هر چند این که چه طور و در چه زمانی گذر از ماسونری عملگرا به ماسونری اندیشهگرا رخ داد، روشن نیست. در نهایت جنبه عملگرای آن کاملاً از بین رفت و فراماسونری تماماً غرق در نجیبزادگی و بورژوازی گردید.
عکس 1: جیمز هفتم همراه با همسرش «آن» اهل دانمارک. جیمز پشتیبان ثابتقدم فراماسونری بود.
عکس 2: تصویری متعلق به قرن هفدهم با تأکید و توجه ویژه به لباس یک ستارهشناس. آغاز علوم جدید تقریباً همزمان با آغاز فراماسونری اندیشهگرا بود.
عکس 3: نامهای از سر ویلیام شاو. وی خودش یک ماسون بود و نقش تعیینکنندهای در سازماندهی و گسترش فراماسونری اسکاتلند داشت.
عکس 4: تناسب و تقارن کامل، تبدیل به یک اصل مهم ماسونی شده بود.
علوم و کیمیا
قرن هفدهم دوره دگرگونی بزرگ سیاسی و اجتماعی بود. در بریتانیا «چارلز اوّل» گردن زده شد؛ در قاره اروپا، آتش جنگهای تلخ مذهبی طی سی سال روشن بود. فراماسونری با شتاب فراوان رشد میکرد و این امر با ظهور نسل جدیدی از دانشمندان که همگام با جنبش آن زمان در حرکت بودند، تسریع شد. ماسونری در آن روزگار مد روز شده بود و هر چه میگذشت، اعضای پذیرشی، اصطلاحی برای ماسونهای غیرعملگرا به کار می رفت در بسیاری از لژهای ماسونی اکثریت را به دست گرفتند.
دانشمندانی مانند «رابرت بویل»، «کریستوفر ورن» و «ایزاک نیوتن» همگی اعضای اولیه انجمن سلطنتی بودند. این انجمن کار خود را به عنوان یک مؤسسه شبه ماسونی به نام «کالج نامرئی» پیشتر آغاز کرده بود. این مؤسسه در سالهای آغاز به کار خود، اغلب جلساتی را در «کامتن روم» در «برج کانتنبری» شمال لندن برگزار میکرد. آن مکان با حکاکیهایی از نمادهای مهم ماسونی تزئین شده بود. ایشان تحت سرپرستی «فرانسیس بیکن»، یک ماسون و یکی از رهبران بنیانگذار کالج نامرئی بودند. وی یکی از سردمداران استدلال استقرائی بود. از بیکن اغلب به عنوان «پدر علم جدید» یاد میشود. کالج نامرئی در روزهای آغازین خود به صورت پنهانی فعالیت میکرد، چرا که آن دوران، دوران ترس و وحشت، نظارت شدید حکومت و عدم تحمل عقاید مخالف بود. «گالیله» یکی از بنیانگذاران این مؤسسه توسط کلیسای کاتولیک به خاطر بیان نظریه علمی چرخش زمین به دور خورشید به مرگ محکوم شد. شاید اقتضای حفظ امنیت شخصی این بود که بحث و تبادل نظر در مورد هر موضوع علمی، اخلاقی و پیچیده به طور سری و زیرزمینی صورت گیرد. حتی به نظر میرسد که قضیه چیزی فراتر از یک «شاید» باشد، چرا که همه به دنبال وسیلهای بودند تا از طریق آن بتوانند در مورد جهان خارج و علوم مرتبط با آن، که در آن روزگار عقاید ضاله نامیده میشد، بحت کنند و از این رو بیشتر دانشمندان روی به فراماسونری آوردند. نتیجه آن شد که شکل جدیدی از این سازمان که به شدت اندیشهگرا بود، به وجود آمد که البته تنها از جهت نمادین به سنتهای ظاهری و پیشین سازمان، که عمدتا عملگرا بودند، شباهت داشت.
باورهای کهن، علوم جدید
بتدریج باورهای پیشین فراماسونری با مسائل جدید که بیشتر علوم جدید بودند درهم آمیخت. «الایس اشمول» که یکی از اولین پذیرفتهشدگان ثبتشده فراماسونری انگلستان بود، به عنوان یک ماسونر در «وارینگتن» «لانک شایر» در 1646 پذیرفته شد. او یکی از اعضای بنیانگذار انجمن سلطنتی بود و به عنوان یک نمونه خوب از آمیختگی باورهای سری کهن و علوم جدید قابل طرح است. در 1652 اشمول اثر خود «تئاتروم کمیکم بریتانیکم» مجموعهای از تمامی نوشتههای پیرامون کیمیاگری که توسط محققین انگلیسی نگاشته شده بود، از جمله اثر «دکتر جان دی» دانشمند بزرگ و کیمیاگر پرآوازه دوران ملکه الیزابت را منتشر کرد. نباید فراموش شود که در آن زمان اهل دانش هنوز به امکان تبدیل فلزات کمارزش به طلا و یا یافتن راهی برای کشف «اکسیر زندگی جاوید» و دیگر باورهای عجیب اعتقاد داشتند. خود نیوتن زمان و تلاش بسیار زیادی را صرف این کرد که زمان پایان جهان را محاسبه نماید.
برای فراماسونری، در میان علوم بزرگ آن زمان، هندسه جایگاه ویژهای داشت. علم هندسه نقشی اساسی در باورهای ماسونی داشت. ماسونها دیگر به این باور رسیده بودند که چنین دانشی این امکان را به ایشان میدهد تا اصولی که طبیعت و جامعه براساس آن ساخته میشوند را دریابند.
آیا سر فرانسیس بیکن یک فراماسونر بود؟
اگرچه بسیاری چنین ادعا کردهاند که سر فرانسیس بیکن یک فراماسون بوده است، اما هیچ مدرک تاریخی محکمی بر این که او رسماً به انجمن اخوت وارد شده باشد در دست نیست. آن چه میدانیم این است که وی به طور مداوم از ساخت عمارت ماسونها در لندن به عنوان نمادی از «تالار سلیمان» پشتیبانی و ماسونها را بدان تشویق مینمود، همان طور که در اثر مشهورش «آتلانتیس جدید» از آن ذکری به میان میآورد.
عکس 1: ستارهشناسان آسمان را به دنبال ستارهها و سیارات میکاوند. بسیاری از نسل جدید دانشمندان در آن دوران فراماسونر بودند.
عکس 2: کتابخانه یک کیمیاگر. جستوجوی سنگ کیمیا و اکسیر زندگی جاوید از مهمترین دانشهای اساسی برای ماسونها بود.
عکس 3: حقوقدان و فیلسوف بزرگ «سر فرانسیس بیکن» صدراعظم جیمز هفتم و چراغ هدایت کالج نامرئی بود. وی سردمدار انجمن سلطنتی تلقی میشد.
عکس 4: کیمیاگری با باورهای سریاش، به آرامی به علم جدید شیمی تغییر شکل داد. فراماسونها به تمام علوم جدید و به ویژه هندسه علاقهمند بودند.
عصر روشنگری
در قرن هجدهم تغییرات بزرگ دیگری در فراماسونری رخ داد. چهار لژ در 1721 با هم متحد شدند و لژ بزرگ برتر را در لندن تشکیل دادند. در 1731 لژ بزرگ پنسیلوانیا به عنوان اولین لژ بزرگی که در سرزمینی که بعدها ایالات متحده خوانده شد به وجود آمده بود آئیننامه اساسی خود را تدوین کرد و در انتهای همان دهه، لژهایی در بلژیک، روسیه، ایتالیا، آلمان و سوییس آغاز به کار کردند. پنج لژ نیز در سال 1742 در پاریس به وجود آمد.
فراماسونری از سه مورد از مهمترین ویژگیهای اعتقادات و آرمانهای عصر روشنگری، که شامل عقلگرایی، خداباوری و نیکخواهی بود و به سرعت تبدیل به وجهی برتر در اعتقادات عمومی در آن دوران میشد، حمایت میکرد. آن چه در مورد ماسونری متفاوت بود شیوههای اجرا و پیادهسازی این آرمانها بود. براساس آن چه در اثر «مایکل بیگنت» و «ریچارد لِی» یعنی «معبد و لژ» در اوایل دهه 1730 آمده است، فراماسونری در انگلستان به سرعت به عنوان یک نمونه کامل از یک مؤسسه اجتماعی و فرهنگی مطرح شد. این سازمان روح اعتدال، بردباری و انعطافپذیری را ایجاد و اغلب دست در دست کلیسای آن زمان فعالیت میکرد. بسیاری از کشیشان خود تبدیل به فراماسونر شدند. با این حال شکاف عمیقی در فراماسونری در 1751 ایجاد شد و این زمانی بود که دیرینهاندیشان ماسونری از نواندیشان لژ بزرگ فاصله گرفتند. دسته نخست را از آن رو چنین مینامند که باور بسیار عمیقتری نسبت به آداب سنتی ماسونی مانند کلمات عبور و لباسهای ویژه داشتند. شکاف بین دیرینهاندیشان و نواندیشان تا سال 1831 که لژ بزرگ متحد انگلستان تشکیل شد پابرجا ماند.
از سوی دیگر در اروپای کاتولیک، فراماسونری به سرعت به عنوان یک فرقه ستیزهجوی مخالف کلیسا، ضد حکومت و در نهایت دارای اندیشههای انقلابی شناخته شد. به عنوان مثال، در فرانسه فراماسونهای برجسته مانند «مارکی لافایت»، «ژرژ دانتون» و «امانوئل ژوزف سیس») رهبران اصلی جنبشی بودند که به انقلاب 1789 و خروج از سلطه «بوربون»ها منجر شد. این رهبران بر این باور بودند که دقیقاً مطابق آرمانهای ماسونی عمل میکنند.
انقلاب آمریکا
احتمالاً اولین ماسونر آمریکایی «جاناتان بلچر» فرماندار ماساچوست بوده است که در 1703 به این سازمان پیوست و در نتیجه این انجمن خیلی زود قدرتمند و تأثیرگذار گردید. فراماسونها نقش مهمی را در اتفاقات منجر به اعلام استقلال و نزاع بعدی برای آزادسازی آمریکاییان از سلطه بریتانیا بر عهده داشتند. به عنوان مثال «ویلیام براملی» در اثرش «خدایان بهشت» ادعا میکند که یک لژ ماسونی به نام لژ سنت اندرو در بوستون پیشنهاددهنده اصلی «مهمانی چای بوستون» در 1773 بود و یا «مایکل بیجنت» که در «میراث پلید» بیان میدارد بیشتر مردانی که در ساختن ایالات متحده آمریکا نقش داشتند «فراماسونهای وفادار بودند» و اینکه: «ملت جدید به عنوان یک ساختار سیاسی طبقهبندی شده مطابق آرمانهای مورد نظر ماسونها شناخته میشد».
آنچه به عنوان یک واقعیت پذیرفته شده این است که دو نفر از پنج نفری که از سوی کنگره قاره تعیین شدند تا اعلامیه استقلال را تنظیم کنند، و همینطور 19 امضاکننده اعلامیه ماسونر بودند. برخی از ایشان از این قرارند: «جرج واشنگتن»، «بنجامین فرانکلین» و «جان هنکاک» به عنوان رئیس کنگره. فرانکلین رهبر بزرگ ایالتی لژ فیلادلفیا بود و از لژهای انگلستان، اسکاتلند و فرانسه به طور مداوم بازدید میکرد. او منتشرکننده آمریکایی «قواعد اساسی فراماسونری» بود که در دهه 1720 تدوین گردید.
عکس 1: یک تصویر مربوط به قران هفدهم که پیشرفت بشر در هندسه و معماری را نشان میدهد.
عکس 2: موتزارت، موسیقیدان مشهور (نشسته در سمت چپ تصویر) در یک مراسم پذیرش عضو جدید در وین.
عکس 3: جرج واشینگتن، بنیانگذار ایالات متحده در بیشتر دوران عمر خود یک ماسونر فعال بود.
آداب و رسوم ماسونی
در دهه 1720 و اندکی پس از تشکیل اولین لژ بزرگ انگلستان بود که آداب پذیرش و ارتقای سطح ماسونی قالب خاص خود را براساس سه سطح یا درجه پیدا کرد. در روزهای آغازین فراماسونری، تنها دو سطح وجود داشت. اما از آن زمان به بعد سطح سومی نیز افزوده شد که بعدها به سطح عالی سلطنتی مشهور شد. کسانی در لژ آبی ، روند ارتقای درجه پایان مییافت. با این حال هر استاد ماسونی، کسی که به سطح سوم ارتقا پیدا میکرد، مجاز بود که به لژ یورک که نه درجه و سطح دیگر هم داشت و یا لژ اسکاتلند که تا 32 درجه داشت، ملحق گردد. درجه سیوسوم لژ اسکاتلند، مقامی افتخاری به حساب میآمد.
درجه اول
در میان درجات سهگانه، درجه اول مختص کارآموزان تازهوار بود. مراسم پذیرش این درجه با بستن چشمان و به ویژه پوشاندن لباس خاص تازهواردان به عنوان نامزد عضویت آغاز میشد و سپس با ورود به بخش داخلی معبد پس از آنکه یک نگهبان با دسته شمشیرش به در میزد، ادامه مییافت. سپس پرسشها و سوالاتی پیرامون شایستگی و انگیزه ها و دلایل نامزد پرسیده می شد و بعد از تشخیص این که انگیزههای وی «قابل توجه» است یا خیر، همراه با خوانده شدن یک دعای کوتاه، سه بار به دور تالار هدایت میشد و در هر دور به عنوان «یک نامزد بیچاره غرق در تاریکی» معرفی میشد. سپس به مقابل محراب استاد برزگ، کسی که رهبری لژ را بر عهده داشت، برده میشد و در آنجا از وی پرسیده میشد: «خواسته بزرگ قلب تو چیست؟» و پاسخ این سوال «نور» بود که در گوش او زمزمه میشد. سپس چشمان او باز و سه نماد به عنوان نور، شامل کتاب قانون مقدس، پرگار و گونیا به او ارائه و در مرحله بعدی نشانهها، دستگیرهها و کلمات عبور سری درجه اول و همچنین معنای بوآز برایش شرح داده میشد. در ادامه، مراسم با اهدای یک پیشبند ماسونی به عضو تازه وارد به پایان میرسید.
درجات دوم و سوم
درجه دوم مختص ماسونهای نسبتاً باسابقه و عمدتا پیشهور بود. نامزد درست به مانند مراسم ورود اعضاء درجه اول، وارد معبد میشد و به دنبال آن باید پاسخ سؤالاتی که به خاطر سپرده بود را از حفظ میخواند. کاندیدای ورود به درجه دوم در ارائه پاسخها باید نشان می داد که وی با «اسرار پنهان علوم و طبیعت» آشناست و آنچنان که از او انتظار میرفت این اسرار را به خوبی آموخته است. او دوباره دور معبد گردانده، نشانها و کلمات عبور جدید برایش شرح داده و سپس معنای یاخین، ستون سمت راست معبد سلیمان به او گوشزد میشد.
درجه سوم، پیوستن با همه وجود، مختص ماسونهای استاد بود. با پاسخ دادن موفقیتآمیز به پرسشهای آزمایشی بیشتر، نامزد وارد معبدی میشد که غرق در تاریکی بود. پس از دعا و مراسمی که مشابه مراسم دو سطح اول بود، «استاد مستطاب» نامزد را پس از زانو زدن در برابر محراب روی پا بلند میکرد و دستانش را بر روی سه نور میگذاشت و او را سوگند میداد.
نمایشگران ماسونی
برای کمک به آشنایی با آداب و رسوم، بسیاری از ماسونها به کتابچههایی به نام نمایشگر متکی بودند که معانی نمادهای بزرگ ماسونی و بخشهای مهم مراسمها را بیان میکرد.
از چند وجه قرن نوزدهم نقطه تاریکی در تاریخ فراماسونری بود و در آن بذر نفاق و سپس نزول تدریجی سازمان کاشته شد. در اروپا شکاف عمیقتری از سال 1877 به بعد در جنبش، به ویژه میان فراماسونهای فرانسوی و معاصران انگلیسی و آمریکاییشان ایجاد شد. دلیل اصلی ایجاد این شکاف، تصمیم «لژ بزرگ فرانسوی روشنایی» برای پذیرش عضویت ملحدان بود. همچنین به رسمیت شناختن ماسونری از سوی فرانسویان آتش این اختلاف را گرمتر کرد و البته تصمیم فراماسونرهای فرانسوی مبنی بر فعالیت در موضوعات سیاسی و مذهبی را نیز نباید از یاد برد.
همچنین احساسات ضد ماسونی نیز در این قرن شکل گرفت. در ایالات متحده این احساسات در دهه 1820 آغاز و منجر به تشکیل «جمعیت ضدماسونی» در 1827 گردید. این انجمن حتی نامزد خود جهت تصدی پست ریاست جمهوری را برای مقابله با «اندرو جکسون»، که یک ماسونر بود، به میدان انتخابات فرستاد. گسترش چنین احساساتی منجر به ایجاد تغییر در اندیشه و مسیر حرکت فراماسونری شد. در واکنش به انتقادات سیاسی و مذهبی، ماسونری آمریکا از درون تغییر کرد و برخلاف پیشینیان خود و آرمانهای به جای مانده از عصر روشنگری بر ارزشهای معنوی تأکید ورزیدند. این لژ به مرور زمان تبدیل به یک پناهگاه مقدس گردید که همگان میتوانستند برای تسلی خاطر و الهام گرفتن بدان رجوع نمایند.
احساسات ضدماسونی محدود به ایالات متحده نبود و در اروپا نیز به همان شدت و اگر نگوییم شدیدتر بود. کلیسای کاتولیک در 1738 و از وقتی که پاپ کلمنت دوازدهم آن را رسماً محکوم کرد، علناً رودرروی فراماسونری ایستاد. در 1825 پاپلئو دوازدهم این محکومیت را تکرار کرد و در 1884 نیز پاپ لئو سیزدهم خطاب به کاتولیکهای سراسر دنیا چنین گفت: «از تلاش برای دفع این آفت بزرگ دست نکشید».
مقام پاپ احتمالاً دلایل منطقی و اخلاقی خاصی را برای این محکومیت عمومی داشته است؛ اما این رویارویی منجر به اتحاد سیاسی ایتالیا، که پاپها به شدت مخالف آن بودند، گردید و در این میان الهامبخش اصلی آن عقاید ماسونی بود. در واقع دو تن از رهبران «ریزور جیمنتو» ، «جوزپه ماتزینی» و «جوزپه گاریبالدی» فراماسون بودند. ماتزینی استاد بزرگ سابق لژ روشنایی ایتالیا بود.
در فرانسه و در اواخر قرن نوزدهم، فراماسونری با شدت هر چه تمامتر توسط جناح مذهبی راستگرا مورد حمله قرار گرفت که اوج آن ماجرای «دریفوس» در دهه 1890 بود که در آن «آلفرد دریفوس» یک افسر ردهبالای ارتش، متهم به فروش اسرار به آلمانیها گردید. ماجرای دریفوس توسط دست راستیهای کاتولیک تحت حمایت ارتش به عنوان توطئهای علیه فراماسونری برای تخریب وجهه ارتش و فراماسونری برنامهریزی شد.
فراماسونری و توتالیتاریسم (تمرکزگرایی)
با ظهور دیکتاتوری های توتالیتر در قرن بیستم، فراماسونری با بزرگترین چالش پیش روی خود روبهرو شد. در 1925 در ایتالیای فاشیستی به دلیل ایراد اتهام به ماسونها برای دست داشتن در توطئه ترور «بنیتو موسلینی» فعالیت این سازمان غیرقانونی اعلام شد. پس از آن که «آدولف هیتلر» در 1933 در آلمان به قدرت رسید، تمام لژهای ماسون در این کشور منحل و بسیاری از ماسونها به اردوگاههای کار فرستاده شدند. در حدود 200000 ماسون نیز جان خود را از دست دادند.
فراماسونری در حال حاضر
در حال حاضر حدود شش میلیون ماسونر فعال در سرتاسر دنیا وجود دارند که تقریباً نیمی از آنها در ایالات متحده، که مرکز اصلی قدرت فراماسونری مدرن است، میباشند. این انجمن همچنان باقی مانده و رشد خود را ادامه میدهد. برای بیشتر از سه قرن، این جریان الهامبخش میلیونها نفر در بسیاری از کشورها بوده است. ماسونری بسیاری از اشخاص شناختهشده را به خود جذب کرده است، از «وینستون چرچیل» و «فرانکلین دلانو روزولت» گرفته تا «ادوارد هشتم» و «رونالد ریگان». از آنجا که فراماسونری مدرن سعی می کند خود را با پیشرفت های جدید هماهنگ کرده و مقاصد خود را در قالب آرمان های مثبت بیان کند، بدون تردید رونق خود را همچنان در میان عده ای حفظ خواهد کرد.
عکس 1: یک زن در لژ فراماسونری فرانسه در نیمه قرن نوزدهم. انجام این عمل منجر به ایجاد شکاف بین فراماسونری فرانسوی و فراماسونری رایج در انگلستان و اسکاتلند گردید و هیچگاه برطرف نگردید.
عکس 2: پادشاه سوئد، «ادوارد هفتم» پادشاه انگلستان را به عنوان یک ماسون در 1868 در خلال دیدار ادوارد از استکهلم پذیرفت. بر اساس اسناد موجود، ادوارد هیچگاه «فرصتهای اعلام عمومی الحاقش به انجمن اخوت ماسونری» را از دست نمیداد.
عکس 3: یک نشان ماسونی به یادبود درگذشت یک فراماسون وفادار که «نزدیک به دربار و اما به همنوعان خود نزدیکتر» بود.
عکس 4: اگرچه حضور در جلسات لژ اجباری نبود، اما دارای اهمیت بود و این نکته نیز در پایین این دعوتنامه قرن هجدهمی با عبارت توصیهآمیز «از دست ندهید» به نوعی خاطر نشان شده است.
بخش سوم
معماری ماسونی
تمامی ماسونها باور به یک وجود برتر داشتند و معمولاً آن را «معمار بزرگ عالم خلقت» مینامیدند. بنابراین شگفتآور نیست که در نمادشناسی ماسونی نشانههای فراوانی وجود دارد که به روشنی از سبکهای خاص معماری به عاریت گرفته شده اند. اگر چه این نشانهها برای آموزش اصول معنوی وضع شدهاند. اما ارتباطی با معماری و ساخت بنا هم دارند. به عنوان مثال یک سنگ زینتی، تکه سنگی است که به خوبی قطعه قطعه شده، صیقل داده شده و برق انداخته شده باشد تا برای استفاده در ساختمان کاملاً مناسب باشد. در آئین ماسونی، این سنگ نماد تکامل و پیشرفت است و به عنوان وسیله بسیار مناسبی برای آموزش این مفهوم تلقی میگردد. در مقابل، یک سنگ تراشنخورده نماد جهالت بشر است. در برخی لژها از تازهواردان خواسته میشد که یک تکه سنگ زمخت و ناهموار را بتراشند تا بدین ترتیب آموزششان آغاز گردد.
عکس: کلیسای جامعه بورژه بزرگترین کلیسای جامع گوتیک فرانسه (در میان سه کلیسای این چنینی) است که در اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم ساخته شده است. ماسونهای صنعتگر در ساخت این بنا و دیگر کلیساهای جامع بزرگ دیگر از جمله «شارتره» و « اِمین» نقش داشتند.
معماری
براساس آنچه « آلبرت مککی» در کتابش، «نمادشناسی فراماسونری» آورده است «معماری» برای فراماسونری، هنر هنرها بود؛ چرا که بسیاری از نمادهایی که در آداب و رسوم ماسونری نقش مهمی را بر عهده داشتند، از دل معماری بیرون آمده بودند؛ به عنوان مثال در اندیشه فراماسونری، رابطه معنوی بین سازمان و معماری بسیار بیشتر از ابزار کار و یا حتی بیش از رابطه آن با هندسه، که هر دو در آئین ماسونری دارای اهمیت فراوانی هستند، میباشد. درنتیجه آموزش معماری بخش جداییناپذیر فراماسونری گردید. معماری یکی از هفت «علم و هنر مقدماتی» بود که در درجه و سطح دوم فراماسونری آموزش داده میشد.
در معماری ماسونی و همچنین، به طور کلی، در آن نوع معماری که ماسونها با آن سر و کار دارند نمادگرایی وجود دارد. به عنوان مثال در قرون وسطی، وقتی اولین لژ پیشهوران سنگکار شکل گرفت، این نمادگرایی خود را در نقشهکشی و ساخت کلیساها و کلیساهای جامع بزرگ نشان داد که احتمالاً بهترین نمونه را میتوان کلسیای جامع «شارتره» برشمرد. همگام با بیشتر کلیساهای جامع اروپا در قرون وسطی، شارتره به طور خاص براساس الگوهای هندسی سادهای که در تمام ساختمان بنا تکرار و مشابهسازی شده بود، ساخته شد. این کلیسا به نوعی احساس سادگی، تعادل و هماهنگی را به انسان میداد. به احتمال فراوان ماسونهای صنعتگر ابتدایی، در ساخت کلیسای فوق به کار گرفته شده بودند.
طراحی این بناها عناصر ماسونی فراوانی، از جمله نسبتهای سهگانه، چهارگانه یا پنجگانه براساس زاویههای فیثاغورثی و گونیا در خود داشت. از سه لوحی که بر روی زمین این کلیسا حک شدهاند، لوح مستطیلی دقیقاً همان تناسب الواح معبد سلیمان را دارد و طول آن دو برابر عرض آن است.
همچنین ستارههای پنج بر و هفت بر نیز در آن دیده میشود. در فراماسونری، ستاره هفت بر به نشانه هفت «علم و هنر مقدماتی» به ترتیب دستور زبان، علم بیان، منطق، حساب، هندسه، ستارهشناسی و موسیقی بود که مبانی آموزش ماسونی را در جهت دستیابی به دانش و روشنایی تشکیل میداد. همچنین هزارتویی نیز وجود داشت که مذهبیون میتوانستند با طی کردن مسیر مارپیچ آن روی زانوان خود به نوعی به زیارت نمادین دست بزنند. متعاقباً، هزارتو از قرن هجدهم به بعد در معماری خارجی ناب ماسونی ظهور بیشتری یافت.
طرح و اجرا
برای ماسونها معماری به معنای سازندگی از طریق طراحی و برنامهریزی و سپس اجرای آن در نهایت تناسب و تقارن بود. صرف نظر از این که معماری تنها ناظر بر ساخت بناست، اما همچنان در ماسونری اندیشهگرا دارای همان درجه از اهمیت بود که در ماسونری پیشهوری، چرا که در واقع زندگی انسانی نیز نیاز به طرحریزی دارد. بنابر باور ماسونی دانش طراحی و ساخت یک بنای واقعی هنر خودسازی و رسیدن به مقام انسان کامل را به ارمغان میآورد. بدین دلیل بود که ماسونها همیشه ارزش بسیار زیادی برای معماری قایل بودند و همه چیز باید درست بر طبق برنامه پیش می رفت. همچنین اهمیت قایل شدن ماسونها برای معماری، دلیل توجه بیش از حد ایشان به معبد سلیمان که معماری و هندسه به کار رفته در آن در نقطه اوج خود است و البته اهمیت روزافزون معبد در آداب و رسوم ماسونی است.
پیشهوری و اندیشهگرایی
آداب و رسوم مربوط به درجه دوم فراماسونری هم در ماسونری پیشهوری و هم در اندیشهگرا به خوبی تعریف شده بود. ماسونری پیشهوری در سادهترین شکل خود، ساخت و اجرای یک طرح معماری را تعیین کرده بود و حال آنکه ماسونری اندیشهگرا معماری روح بشری را هدف قرار داده بود. ارتباط میان این دو به روزهای آغازین فراماسونری برمیگردد که هر عضو در درجه اول یک ماسونر پیشهور و سپس یک ماسونر اندیشهگرا تلقی میشد. در طول سالها این ردهبندی رو به تغییر نهاد و امروزه دیگر کاملاً عکس شده است.
عکس 1: شیشه طرحدار در صومعه «وست مینستر» لندن نزدیک به طاق قرار دارد. این یک نمونه کلاسیک از معماری گوتیک در دوران برتری ماسونرهای پیشهور قرون وسطی میباشد.
عکس 2: ستونها در صومعه وست مینستر. دکتر آلبرت جی. مککی ادعا میکند: «معماری گوتیک» را باید «معماری فراماسونری» نامید».
عکس 3: کلیسای جامع شارتره یک شاهکار واقعی از معماری گوتیک قرون وسطی است. ماسونرهای پیشهور نقش بزرگی در نقشهکشی و سپس ساخت آن داشتند.
عکس 4: یک کلیسای بزرگ را میتوان نتیجه سالها تجربه ساختمانسازی عملی و رو به رشد دانست.
معبد سلیمان
باوری که زمانی تمام ماسونرها داشتند این بود که ریشههای سازمان به زمان ساخت معبد سلیمان در بیت المقدس باز میگردد. آنها چنین گمان میکردند که وظیفه سازمان این است که این عمارت بسیار بزرگ معنوی را بازسازی نماید. تمامی لژها باید عمارت خود را بر محور شرقی ـ غربی میساختند، چرا که معبد سلیمان چنین بود. با اینکه ارتباطات میان فراماسونری و این معبد را نمیتوان به روشنی و مستدلاً اثبات نمود، اما جایگاه آن در اساطیر سازمان همچنان باقی مانده و بسیاری از آداب و رسوم ماسونی مطابق آن برگزار میگردد.
بدون تردید این معبد یک بنای باشکوه بوده است. براساس گفتههای انجیلشناسان، شاه سلیمان ساخت آن را در 957 پیش از میلاد و در چهارمین سال حکومتش آغاز نمود و هفت سال به درازا کشید. این معبد با دیوارهای بلند سنگی و چوبی محاط شده بود و تالاری مناسب یک معبد در داخل آن قرار داشت. در اطراف تالار، اتاقها در سه طبقه قرار داده شده بود. ورودی به طبقه پایین در بخش جنوبی معبد قرار داشت و پلکانی به طبقات دوم و سوم بالا رفته بود. دسترسی مستقیم از طرف اتاقها به داخل معبد وجود نداشت. معبد خود شامل یک تالار ورودی بیرونی و یک رواق اصلی با یک ورودی ایوان مانند بود که دو ستون بزرگ بر دو سوی خود داشت. در مورد هدف از ساخت این دو ستون دو نظر است که یکی آن دو را به جهت زیبایی و دیگری به عنوان نگهدارنده سقف میداند. این تالار توسط یک صحن مرکزی و به عنوان مقدسترین مکان از رواق اصلی جدا شده بود. نور وارد شده از پنجرههایی کوچک، رواق اصلی را روشن میکرد. دیوارها را پوششی از چوب سدر و زمین را چوب سرو و همگی با روکش طلا پوشانده بود.
«مقدسترین مکان» به شکل یک مکعب کامل طراحی شده و بدون پنجره بود. آنجا بود که «تابوت عهد» در کنار دیگر یادگارهای رهایی قوم بنیاسرائیل از اسارت مصریان و سفر بلندشان از صحرای سینا نگهداری میشد. تابوت عهد حاوی لوحی سنگی بود که در آن ده فرمانی که خداوند در کوه سینا داده بود، یک «اُمِر مَن»، میزان مشخصی از نان مقدس و عصای هارون قرار داشت.
افسانه، اسطوره و نماد
روزگاری بود که هر نویسنده ماسونری باور عمیق بر این داشت که فراماسونری از معبد سلیمان ریشه گرفته است چرا که در همین معبد بوده است که شاه سلیمان، هیرام و هیرام ابیف سرپرستی و هدایت لژهای خود را بر عهده گرفته و درجات و سطوح نمادین تشکیل شدهاند. اما اگر چه آن روزگار گذشته و این تفکرات و اعتقادات در بین فرماسون های مدرن از بین رفته است. با این وجود، در دورانی که این فرضیه به عنوان یک واقعیت قطعی پذیرفته شده بود، ارتباط مذکور نقش تعیینکنندهای را در شکلگیری آداب و رسوم و باورهای ماسونی ایفا کرد.
در نتیجه، تقریباً تمام نمادهای فراماسونری به نوعی ریشه از بیتالله سلیمان گرفتهاند. هر لژ نمادی از این معبد است. هر «استاد مستطاب» نماینده خود سلیمان بود. هر فراماسونری جانشین سازندگان معبد بود. اسطورههایی که فراماسونری را مرتبط با معبد میکنند همگی نمادهایی قدرتمند و دیرینه هستند. ماسونرهای امروزی با وجود عدم پذیرش باور پیشینیان خود مبنی بر ارتباط با معبد سلیمان، آن چه مورد نظر ابداع کنندگان این نمادها بوده است را تا مقدار زیادی پذیرفتهاند و سنگ بنای علم اخلاق نزد ایشان است.
معبد و آداب و رسوم ماسونی
نامزد ورود به هر یک از سه درجه و سطح ماسونری از خلال مراسم ورودی هر یک از این درجات هر چه بیشتر و بیشتر در مورد این معبد و سازندگانش میآموخت. به عنوان مثال نامزد درمییافت که سنگکاران و سازندگان آن دو دسته بودهاند، کارآموزان و صنعتگران. و اینکه این دو دسته توسط سه استاد بزرگ، شاه سلیمان، هیرام و هیرام ابیف، معمار اصلی بارگاه سلیمان سرپرستی میشدهاند. قتل هیرام ابیف توسط زیردستانش به نام های ژوبلا، ژوبلو و ژوبلوم یکی از نمادهای اصلی فراماسونری تلقی میگردد.
عکس 1: تصویری متعلق به قرن هجدهم که باور عمومی نسبت به ظاهر معبد سلیمان را نشان میدهد. معبدی که توسط بابلیان پس از گذشت 400 سال از ساخت آن ویران شد.
عکس 2: نقشه معبد سلیمان رواق درونی بسیار کوچک بود، اما این صحن بیرونی، ایوانها و آذینبندیهای پر نقش و نگار داشت که بر شکوه و جلال اسطورهای معبد افزوده بود.
عکس 3: خداوند ده فرمان را در صحرا به حضرت موسی، زمانی که بنیاسرائیل منتظر بازگشت وی از کوه سینا بودند، میدهد. لوحی که این فرامین بر آن نوشته شده بود در پنهانیترین رواق معبد جای داده شده بود.
تأثیرات مصر
براساس اسطورههای ماسونی، قدمت فراماسونری به همان قدمت معماریاش است. بنابراین شگفتآور نیست که در اسطورهشناسی ماسونی چنان انگاشته شود و به اعضا اینگونه القا شود که نمونههای ابتدایی معماری در مصر نیز متعلق به آنها می باشد. مصر باستان خانه جادوی هرمتیک بود که توسط کاهنان مصری که خدای بزرگ مصریان یعنی هرمس را میپرستیدند، ایجاد شد. این خدا به عنوان پیامآور خدایان، جلودار، حافظ اسرار و خدای دادرسی و تشریفات، شخصیت مهمی برای فراماسونرها بود. به همین ترتیب ابوالهول، اهرام و ستونهای هرمی همگی به طور مداوم در معماری ماسونی به عنوان نمادهایی در جهت بیان آرمانهای ماسونی وارد شدهاند.
از آنجا که سنتهای رنسانسی تاتی در اروپا پیشتر بدنه اصلی حکمت و آئین مصریان را به عنوان «طلیعهدار» خود پذیرفته بود، فراماسونرها در باور به ارتباط جنبششان با سنت مصریان حتی پیشتر نیز رفتند. بذر احیای مصر نوین در عصر روشنگری کاشته شد و کنجکاوی نسبت به آئین پر رمز و راز و اسطورههای نمادین باستانی مصر افزایش یافت. بنابراین فراماسونری در اقتباس از تمدن مصر باستان در جهت ریشه دار کردن اندیشههای خود بهره گرفت.
ارتباط فرانسویان
در آغاز، فرانسه در مرکز این علاقه نسبت به مصر باستان قرار داشت. فرانسویان با تصرف این کشور به دست ناپلئون در 1798 شیفته تمدن مصر شدند. اولین کنسول فرانسه به همراه خود دانشمندان و پژوهشگران را به مصر برد که برخی از ایشان ماسونر و خیلی زود آنها کار حفاری و جستوجو را آغاز نمودند. در میان اکتشافات این پژوهشگران میتوان از «سنگ روزتا» که در نهایت کلید کشف و دستیابی به خط هیروگلیف گردید، نام برد.
این شیفتگی تا آن جا پیش رفت که فراماسونری فرانسه کاملا علاقهمند به مصر باستان گردید، درست به مانند جامعه فرانسه که تحت تأثیر تاخت و تاز ناپلئون در مصر به آن اشتیاق نشان داده بود؛ در واقع کنت مرموز «آلساندرو کالیوسترو» چندین سال پیش از این واقعه نیز در پاریس «آئین مصری فراماسونری» را ایجاد کرده بود که مبتنی بر جادو و معماری خاص مصریان بود که همین مورد موجب پیوستن بسیاری از نجیبزادگان فرانسوی به این دسته گردید. او همچنین ادعا کرد که نماینده فرقه شوالیههای صلیبی است و اینکه در جزیره «مالت» وارد فرقه ایشان گردیده است. امروزه کالیوسترو تقریباً در تمام سطح جهان به عنوان یک فریبکار و یک دروغپرداز شناخته میشود، اما در آن زمان، تعالیم وی تأثیر قابل توجهی بر مردم داشت. براساس آنچه «مانلی پی.هال» در کتابش یعنی «ریشههای روزیکروشن و ماسونری» آورده است، زمانی که «شورای عالی نور برتر» کالیوسترو را به محضر خود فراخواند تا به او اجازه قانونی تشکیل لژی مجزا و مخصوص را بدهد «به هیچ طریق نتوانستند نمایندهای از بین خود تعیین کنند که بتواند ماسونری فلسفی کالیوسترو و آئین باستانی که وی ادعای نمایندگیاش را داشت را زیر سؤال ببرند».
اگرچه «آئین مصری» دیگر به عنوان یک آئین قانونی ماسونی محسوب نمیشود، اما میتوان بدون تردید به تأثیری که در آن زمان بر سازمان داشت و همچنین انگیزشی که نسبت به مصر باستان ایجاد کرد، باور داشت. این تأثیر در قرن نوزدهم و زمانی که معماری ماسونی در نهایت آراستگی و زرق و برق بود، به اوج خود رسید.
تقریباً در هر لژ ماسونی، تمثالهایی از اهرام و ابوالهول وجود داشت. وقتی این تمثالها همراه با «چشم پروردگار» میشد، هرم را نمادی از «وجود برتر» به معنی معمار بزرگ عالم خلقت مطرح میکرد. یک نماد بزرگ دیگر ماسونرها که در معماری مصر نیز اهمیت داشت، ستونهای هرمی بود. برجی بلند و عمودی که یک هرم بر نوک خود داشت. در فراماسونری، ستونهای هرمی معمولاً همراه با خورشید و چندین پدیده ستارهشناسی افسانهای دیگر بود. این عوامل، نماد تداوم، قدرت، پایداری، رستاخیز و نامیرایی بودند.
فرانسویان در مصر
فراماسونری اولین بار در 1798 در مصر، وقتی ماسونرهای فرانسوی ارتش ناپلئون را در این کشور همراهی کردند، پدیدار گردید. اگرچه هیچ گاه روشن نشده است که خود ناپلئون یک ماسونر بوده یا خیر (برخی ادعا کردهاند که وی در خلال حمله فرانسه به مصر در این کشور به ماسونری پیوسته است) اما چهار تن از برادرانش به مناصب بالای ماسونری رسیدند. «ژوزف» بزرگترین برادرش، در سال 1805استاد بزرگ لژ بزرگ روشنایی فرانسه گردید. ناپلئون قطعاً نسبت به فراماسونرها و فعالیتهایشان از خود تسامح نشان میداد. در هر صورت اکتشافاتی که در خلال حملهاش به مصر صورت گرفت موجب شد که ماسونرها نسبت به تمام مسائل مربوط به مصریان توجه و علاقهی ویژه نشان دهند.
عکس 1: آورنده خرد و حکمت در مصر باستان، هرمس، در فلسفه هرمتیک قرون وسطی ردپای خود را باقی گذارد.
عکس 2: خط ستونهای صیقلخورده و حکاکیشده در فضای داخلی معبد بزرگ جزیره «فیلا»، یکی از معابد بزرگ مصریان باستان. آنها خورشید و خدای خورشید را میپرستیدند. فراماسونرها نیز به دنبال نور درونی و معنوی بودند.
عکس 3: «ستون هرمی کلئوپاترا» در نیویورک، ستون بزرگی است که هرمی بر نوک خود دارد. هر دوی این عناصر، اختراعات معماری مصری بودند و هر دو نقش نمادین مهمی در فراماسونری داشتند.
معماری کلاسیک
در «آئیننامه اساسی فراماسونها» که به عنوان یکی از قدیمیترین اسناد فراماسونری است و برای اولین بار در 1723 منتشر گردید، «جیمز اندرسون» صراحتاً بیان داشته است. «هنرهای ساختمانسازی در دوران امپراتور روم «آگوستوس»، که پشتیبان «ویتروویوس» بود، به نقطه عطف خود رسید.» اندرسون و همصنفان وی از ماسونرها انتظار داشتند که اشتیاقشان نسبت به معماری دارای نظم و ترتیب دوران کهن و قدرت ارادهشان را به کار بندند تا روند رشد معنوی را در معماریشان به تصویر بکشند.
اندیشههایی که توسط «مارکوس ویتروویوس پولیو»، معمار بزرگ رومی، در اثر خود «ده جستار در معماری» طرح گردید، چکیده بهترین و مهمترین قواعد معماری کلاسیک بودند. براساس آئین ماسونری، این قواعد برگرفته از معبد سلیمان بود. فیثاغورث اسرار معماری را که بر روی دو ستون این معبد که در آئین ماسونری نمادهای مهمی تلقی میگردند حکاکی شده بود را به یونان بازگرداند و به غرب انتقال یافتند. این اسرار متمرکز بر دو آرمان نظم و سادگی بودند. ماسونرها سه سبک کلاسیک در معماری را محترم میداشتند: «کورَنتی»، «دوریسی» و «آیونی». در نمادهای ماسونی سبک دوریسی نشانه قدرت، سبک آیونی نشانه خرد و کورنتی نشانه زیبایی بود.
ایجاد یک آئین
اندیشه ماسونی همچنین تحت تأثیر تعریف رنسانسی از معمار به عنوان «انسان نمونه» و مهتر صاحبان دیگر هنرهای بشری بود. از قرن هجدهم به بعد، اعضای تازهوارد ماسونری در ریاضیات آموزش میدیدند و به سخنرانیهای مختلف پیرامون علوم جدید در لژهای ماسونی گوش فرا میدادند. این اعضای جدید تبدیل به بخشی از انجمن اخوتی می شدند که ادعا می شد نسبت به دوران معماران ماسونر ابتدایی که معابد باستانی را بنا نهاده بودند و کسانی که کلیساهای جامع قرون وسطی را ساخته و «هنر سلطنتی» را به کار میبستند، دچار افت علمی محسوسی شده بودند. یک نمونه کامل قرن هجدهمی از این اشخاص «باتی لنگلی»، فراماسونر معمار بود که در آزمون ورودی یک مدرسه معماری در لندن شرکت کرد. براساس آگهی این مدرسه، لنگلی دریافت که «نجیبزادگان و آقایان جوان با شرکت در کلاس های این مدرسه با انواع ستونها در سبکهای گوناگون معماری، رسم نقشههای هندسی و نقشههای نمای معابد، خانقاهها، دخمهها، غارها، آبشارها، تماشاخانهها و دیگر بناهای مجلل تفریحی و همچنین طراحی و ساخت پارکها و باغها آشنا میشوند.»
لنگلی احتمالاً به طور غیرعمدی از یکی از اسلوبهای اساسی ویتروویوس پیروی کرده است. ویتروویوس در کتاب «آموزش به یک معمار» مینویسد که یک معمار «باید مسلط بر بسیاری از شاخههای دانش و هنر باشد تا بتواند شخصاً تشخیص دهد که سایر هنرهای دخیل در ساخت یک بنا به بهترین شکل خود به اجرا درآمدهاند.»
این دیدگاهی بود که به سرعت مورد پسند فراماسونری قرار گرفت. سازمان صمیمیت سبک برتر « پالادیایی»، که نام خود را از اثر نئوکلاسیک معمار ایتالیایی به نام «پالادیو» گرفته بود را پذیرفت. سبکی که در آن بناهای بزرگی بر طبق قواعد معماری به کار گرفته شده در یونان باستان طراحی و ساخته میشدند. این میراث پابرجا ماند. به عنوان مثال در مراسمی که مختص ورود به درجه دوم فراماسونری بود، معماری آشکارا در مرکز توجه بود و با توضیحات و تشریحات دقیق، اهمیت هر یک از سبکهای کلاسیک این هنر برای شخص نامزد ورود تبیین میشد.
عکس 1: یک نمونه از طراحی ستون به سبک معماری کلاسیک. براساس باورهای ماسونی، معماری کلاسیک مهمترین اصول خود را از معبد سلیمان، که اعتقاد داشتند فراماسونری در آن زاده شده، برگرفت.
عکس 2: پنج سبک معماری کلاسیک (از چپ به راست): «توسکان»، «دوریسی»، «آیونی»، «کورَنتی» و «کامپوزیت» سه تای آنها، کورنتی، دوریسی و آیونی در نمادشناسی فراماسونری حضوری پررنگ دارند.
عکس 3: صفحه ابتدایی یک رساله آموزشی معماری چاپ شده در ونیز دوران رنسانس. براساس اندیشه رنسانسی، معماران مهتران صاحبان دیگر هنرهای بشری بودند. تشابهات این صفحه با فراماسونری و باورهایش روشن است.
عکس 4: این ستون که یک طاق پر نقش و نگار را نگه میدارد، توسط باتی و توماس لنگلی طراحی شده است و به سبک کورنتی به معنی نماد زیبایی در فراماسونری میباشد.
عکس 5: معمار ایتالیایی «آندرهآ پالادیو» رهبر معماری نئوکلاسیک بود که نزد نسل جدید فراماسونرهای اندیشهگرای قرن هجدهم بسیار مورد احترام قرار میگرفت.
بناهای ماسونی
لژها و معابد همیشه شاهکارهای حیرتانگیز معماری نبودند. در روزگاران آغازین فرماسونری، تعداد کمی لژهای ماسونی برای برگزاری مراسم ماسونری ساخته شده بودند و اغلب جلسات در اتاقهای بالای میخانهها و قهوهخانهها برگزار میگردید. حتی لژ بزرگ اصلی انگلستان نیز تا سال 1775 صاحب یک مکان اختصاصی نبود و در آن سال بود که ساختمانی در خیابان «گریت کوئین» لندن به دست آورد.
معماری لژها به ویژه از آن جهت اهمیت داشت که در برگزاری جلسات و مراسم آئینی مهم ماسونی نقش تأثیرگذاری بر عهده داشت. همچنین سبک و شیوه خاصی در معماری ماسونی وجود داشت که ابتکار خود این جریان بود و در بیشتر بناهای متعلق به آن به چشم میخورد. اگر یک ماسونر امروزی میتوانست به یک لژ قرن هجدهم سفر کند، تشابهات معماری فراوانی با بنهای ماسونی دوران خود میدید.
بناهای ماسونی گاهی معبد خوانده میشوند، چرا که بسیاری از نمادهایی که فراماسونری از آنها برای آموزش تعالیمش بهره میبرد از بنای معبد سلیمان در سرزمین مقدس اقتباس شده است. اصطلاح «لژ» نیز از سازههایی میآید که ماسونرهای قرون وسطی هنگام ساخت کلیساهای جامع در کنار آنها بنا میکردند. در زمستان، وقتی کار بر روی بنا به ناچار متوقف میشد، ایشان در این لژها، سازههای موقت مستقر میشدند و به حکاکی بر روی ستونها و طاقها میپرداختند.
با این حال شاید مهمترین عامل، طرح و شکل خود لژ بود. براساس سنتهای ماسونی، این لژها باید تا حد امکان مشابه لژهای معبد سلیمان ساخته شوند. باید ایوانی با دو ستون، یک رواق اصلی و یک صحن مشابه صحن مقدسترین مکان در خود میداشتند. دو ستون یاخین و بوآز نیز خود اهمیت نمادین قابل توجهی در سنتهای ماسونی داشتند.
بازگشت به مصریان
همچنین یک عامل مهم دیگر نیز بر معماری بنای لژ تأثیر داشت که عبارت از مصر باستان بود. از قرن نوزدهم به بعد، برای ماسونرها قاعده شد که عناصر معینی از معماری مصری را در ساختمانهایشان منظور نمایند، درست به مانند اندیشه مصری که بر آداب و رسوم ماسونی تأثیر گذارد. سیویکمین درجه شاخه اسکاتلندی ماسونری، که از سوی اندیشمند ماسونر قرن نوزدهمی، «آلبرت پایک» تشکیل شد مبتنی بر «کتاب مردگان» نوشتهای پیرامون جادوی مردگان مصر باستان بود و ارجاعاتی به واقعه کشته شدن خدای مصریان، «ازیریس» و رستاخیزش داشت. به عنوان مثال سالن لژ بزرگ بدون پنجره معبد «سیلورگِیت» در «سن دیگو» کالیفرنیا، درست به مانند یک تالار سلطنتی مصری ساخته شده بود و حال آنکه تالار سلطنتی برگزاری جلسات ادینبورو با استفاده از نقش و نگارهای مصری به همراه فرشها و مبلمان مدرن مزین شده بود. بنای یادبود ملی ماسونی جرج واشنگتن در «ویرجینیا» نسخه عینی فانوس دریایی «اسکندریه» یکی از عجایب هفتگانه دنیای باستان بود.
بزرگترین معبد
معبد ماسونی «دیترویت» که در 1926 وقف گردید هنوز هم بزرگترین و پیچیدهترین بنا میان همنوعان خود در جهان است. برج 14 طبقه آن با الهام از سبک گوتیک بنا شده است. در آن هفت اتاق لژ و هر یک با تزئیناتی متفاوت با دیگر اتاقها وجود دارد که با الهام از سبکهای مصری دوریسی، آیونی، کورنتی، ایتالیایی، رنسانس، بیزانسی، گوتیک و رومی ساخته شده است.
عکس 1: میخانه و مسافرخانه لینکلن در لندن میزبان میهمانی شام افتتاحیه جمعیت ستارهشناسی سلطنتی در 1820 بود. این واقعه مدرک محکمی است بر ارتباط مداوم فراماسونری با علوم عقلی.
عکس 2: فانوس دریایی اسکندریه الهامی برای ساخت بنای یادبود ماسونی جرج واشنگتن در ویرجینیا بود.
عکس 3: ساخت اولین هرم غزه. استفاده از سنگتراشان ماهر میتواند به عنوان سندی بر وجود ارتباطی با آغاز به کار فراماسونری تفسیر شود.
عکس 4: یک پیشبند ویژه استاد بزرگ فرانسوی در قرن نوزدهم. زمینه نمادین اصلی آن به نوعی طرحهای معماری است.
طراحی داخلی لژ
همگام با دیگر انجمنهای آئینی، فراماسونری نیز اهمیت زیادی برای تزئینات مکان برگزاری جلسات قایل بود.
لژ هم به جلسه دستهای از ماسونرها و هم به عمارت یا اتاقی که جلسه در آن برگزار میشود اطلاق میگردد. تنها زمانی که ساخت لژها یا معابد خاص مرسوم گردید ماسونها این امکان را یافتند که تزئینات و تجهیزات داخلی خاص خود را مطابق یک قاعده و نظام خاص در تالار برگزاری جلساتشان به کار ببرند و البته نحوه چیدمان و تزئین نیز تبدیل به یک نماد ماسونی مهم و دائمی گردید.
لژها معمولاً به صورت مستطیل بودند، هر چند که اسناد نشان میدهد برخی از لژهای اولیه، سه گوش و یا به دیگر اشکال بودهاند. عموماً از آن جا که در دوران شروع ساخت لژها لژ آبی فراماسونری بسیار مطرح بود، طرح انگلیسی برای ساخت و تزئین تالارها به کار گرفته میشد. استاد مستطاب لژ در قسمت شرقی، که سنتهای ماسونی آن را به خورشید، روشنایی و زندگی تعبیر میکرد مینشست. در انتهای دیگر لژ سه جایگاه وجود داشت که یکی برای سطح اول، یکی برای سطح دوم و یکی دیگر برای سطح سوم بود. همیشه نیز یک محراب یا میز کوچک وجود داشت که «کتاب قانون مقدس» را در هنگام جلسات لژ به صورت باز بر روی خود داشت.
به خاطر باور ماسونرها بر اینکه پنهان ماندن اسرار مراسمهایشان اهمیت فراوانی دارد، لژها معمولاً پنجره نداشتند. به جای آن توسط نور شمع روشن میشدند. شمعها خودشان نیز به نوعی نماد نور معنوی یا اشراق بودند. همچنین به عنوان نماد تبرک، سپاس و وفای به عهد تعبیر میشدند.
تزئینات لژ
لژهای اولیه احتمالاً تزئینات سادهای داشتهاند، اما وقتی سازمان شروع به جذب اعضای جدید کرد و بر قدرت، ثروت و قدر و منزلتش افزوده شد، تزئینات لژها پرکارتر و مفصلتر گردید. به عنوان مثال استفاده از پارچههای گرانقیمت پر نقش و نگار برای قسمتهایی از کف تالار مرسوم شد؛ پارچههایی که طرح دو ستون بوآز و یاخین، هفت پله سنتی منتهی به معبد سلیمان، سنگفرش متبرک موسی در معبد، ستاره آتشین، خورشید، گوتیک قائم و دیگر نمادهای ماسونی مهم را بر خود دارند.
از دیگر عناصر قابل ذکر «چشم همهچیزنگر» به عنوان یک نماد همیشگی که بیانگر حضور دایم و فراگیر و علم بیپایان «وجود برتر» است ، ستاره آتشین و بروج دوازدهگانه است. به جز سفید، آبی تنها رنگی است که در تزئینات داخلی ماسونری مورد استفاده قرار میگیرد که به نوعی نماد دوستی و نیکخواهی جهانی تلقی میگردد. فراماسونرها معبد سلیمان را به عنوان نمادی از آن چه از دست رفته و به عنوان الهامی برای آن چه میتوانست با پیروی از قدرت، خرد و زیبایی بازسازی گردد، تکریم میکردند. این اساس و پایه آن چیزی است که تحت عنوان نمادهای منحصر به فرد خودشان مطرح میگردد. به عنوان مثال طرح کف تالارها در بسیاری از لژهای ماسونی به صورت شطرنجی درآمد. اگر چه برای یک فرد غیر ماسون کف شطرنجی هیچ معنی نداشت؛ اما برای یک فراماسونر این چهارگوشهای دو رنگ چیزی بیش از یک آذین ساده بود. این مربعها در کنار دیگر چیزها، زندگی سیاه و سپید بشر در تاریکی را نمادین میکند. صندلیهایی که استاد بزرگ لژ و دیگر سران رسمی لژ بر آنها مینشستند، جالبترین عنصر در تزئینات موجود در لژ را تشکیل میداد. بسیاری از این صندلیها به شکلی بودند که میشد آنها را دارای سبکی معماری دانست، چرا که به دلیل طرح و شکل پیچیده خود بیشتر بخشی از معماری عمارت به حساب میآمدند تا بخشی از اسباب و اثاثیه تزئینی آن. آنها شکل کوچکی از طراحی کلی لژ بودند و پایهها، بخش بالایی، تاج، بلندا و دستههای محکم و قطورشان که نشانه ستونهای موازی بنا بود، همگی از تشابهات آنها با معماری بنا حکایت داشت.
واژهنامه
اقاقی
یک درخت همیشه سبز که در فراماسونری نمادی از نامیرایی روح است.
دوره
زمانی که ماسونرها لزوماً باید پیش از ورود به سطح بالاتر به خدمت بپردازند. این دوره برای یک کارآموز تازهوارد سه سال، برای یک ماسونر پیشهور پنج سال و یک ماسونر استاد هفت سال به درازا میکشید.
هشدار
پیام هشداری که ورود شخصی به لژ را اعلام میکند و معمولاً بدین شکل است که سه بار توسط ضربات شمشیر بر روی در ورودی لژ میزنند.
سوگند وفاداری
یک ماسونر ابتدا به لژ و سپس به لژ بزرگ متعهد میشد که بر عضویت خود پابرجا بماند. اعضای لژ سوگندهای پنهان میخورند تا به لژ و آموزههایش متعهد بمانند.
محراب
بخش مرکزی تالار لژ.
پیشبند
«نشان یک ماسونر»، اولین هدیهای که دریافت میکند، اولین نمادی که به وی شرح داده میشود و اولین مدرک ملموس عضویت در سازمان. از پوست بره ـ که نماد معصومیت و ضرورت پاکی در زندگی است ـ ساخته میشود.
صندوقچه
در فراماسونری، نماد لژ یا صندوقچهای حاوی اسناد، جواهرات و نمادهای ماسونی است.
سنگ ساختمانی
اصطلاحی که از سوی سنگکاران برای سنگی که از معدن استخراج میگردد، استعمال میشد. در سطح اول ماسونری، سنگ تراشنخورده نماد انسان در حالت عادی است و سنگ صیقلی تراشخورده نیز نماد چیزی است که میتواند از طریق آموزههای ماسونی به آن تبدیل شود.
زیبایی
یکی از سه پشتیبان نمادین لژ که ستون «کرینتی»، سرپرست مادون (که خورشید تابان لژ است) و هیرام ابیف (از آن جا که زیبایی و شکوه معبد سلیمان نتیجه مهارت او بود) نماینده آن هستند.
لژ آبی
لژ اصلی ماسونی که سه سطح اول را در خود دارد. اصطلاح «لژ آبی» اخیراً بیشتر رواج یافته است، اما « لژ صنعتگر» اصطلاح رایجتری در بریتانیاست.
بوآز
نام ستون سمت چپ ایوان معبد سلیمان.
کتاب قوانین اساسی
قوانین، قواعد و اسطورههای فراماسونری که توسط «جیمز اندرسون» تألیف و اولین بار در 1723 منتشر گردید.
زنجیر طنابی
طنابی برای هدایت یا طراحی که در مراسم ورودی به سه سطح حضور دارد.
ارزشهای اصلی
فراماسونری چهار ارزش اصلی دارد: بردباری، دوراندیشی، پرهیز و عدالت.
پرتگاه
نمادی از جهالت و تاریکی ذهنی که انسان تنها توسط نور و حقیقت فراماسونری از آن رهایی مییابد.
دستان پاک
نماد پاکی. دستکشهای سفیدی که در طول مراسم ماسونی استفاده میشود، اشارهای مستقیم به آن دارد.
رنگها
رنگهای ماسونی بیانگر چهار عنصرند: سفید برای زمین، بنفش برای دریا، آبی آسمانی برای هوا و سرخ برای آتش.
سنگ نبشی
سنگ نبشی در بناهای ماسونی همیشه در قسمت شمال شرقی آن قرار میگرفت. لبههای آن باید قائم و شکل آن مکعب ـ نمادهای معنویت و حقیقت ـ باشد. موقعیت قرار گرفتن آن نماد خروج از جهل به دانایی است.
از تاریکی به روشنا
تمام نامزدان ورود به سطح لزوماً باید در تاریکی مطلق (به عنوان مقدمهای ضروری برای نوری که در جستوجوی آنند) وارد لژ شوند.
سطح
درجهای که یک فراماسونر را برای ورود به سطح بالاتر آماده میکند. سه سطح اول مختص کارآموزان تازهوارد، پیشهوران و ماسونر استاد بود.
شرق
«شرق» در فراماسونری (که رهبر لژ در آن مینشست) نماد نور است. تالارها و اتاقهای لژ بر محور شرق به غرب ساخته میشود و نامزدهای ورود به سه سطح از غرب به شرق در جستوجوی نور وارد میشوند.
پنج
پنج در میان ماسونرها عددی مقدس است و از جهت اهمیت پس از سه و هفت قرار دارد. به عنوان مثال در سطح دوم، برای برگزاری مراسم لژ پنج مرد لازم است و در سطح سوم نیز اشاراتی به پنج نکته اصلی اخوت میشود و همچنین نماد ستاره پنج رأس است.
پارچه کفپوش
پارچهای بزرگ که نمادهای هر سطح خاصی بر آن تصویر شده است تا به رهبر لژ در هنگام سخنرانیاش یاری برساند.
جی
نماد خداوند یا هندسه . این حرف معمولاً بر روی دیوار شرقی لژ نقش یا روی چوب یا فلز حک و روی صندلی استاد آویخته میشد.
ساعت دوازده
اصطلاح ماسونی برای ظهر ـ زمانی که اعضای یک لژ دعوت میشدند تا از کارهایشان آسوده گردند.
یاخین
نام ستون سمت راستی ایوان ورودی معبد سلیمان. نماد پایهریزی، مشروعیت، سرپرست مادون و خود انجمن اخوت است.
جواهرات
هر لژ ماسونی شش جواهر ـ سه عدد قابل جابهجایی و سه عدد ثابت ـ دارد. در ماسونری انگلیسی، جواهرات ثابت، گونیا، تراز و شاقول و جواهرات قابل جابهجایی دو سنگ و سه پایه است. در ماسونری این ترتیب به عکس است.
هزار تو
نماد سفر در زندگی.
راهنماها
مهمترین راهنماها شیوههای معرفی، اداره سازمان و امتیازات ویژه استاد بزرگ هستند.
مقدمات
هفت هنر و علم مهم در سطح دوم فراماسونری.
نور
«نورهای مادون»، شمعهایی هستند که در شرق، غرب و جنوب لژ قرار دارند و «نورهای مادون» نیز پنجرههایی رو به شرق، غرب و جنوب هستند. سه «نور بزرگ» عبارتند از: «کتاب قانون مقدس»، «گونیا» و «پرگار».
کوبه
نامی قدیمی برای چکش.
مستطیل
نماد لژ، معبد سلیمان و کشتی نوح.
پایه ستونها
پایههای سه ستون خرد، قدرت و زیبایی. سه مقام ارشد لژ روی آنها مینشینند.
افعی
نماد خرد و شفابخشی. وقتی همراه دمش در دهان تصویر شود، نماد ابدیت است.
چنین بادا
معادل ماسونی «آمین».
الواح
وسیله ثبت نمادهای مرتبط به هر سطح ماسونری.
لوح روی سه پایه
لوحی که استاد رهبر لژ بر روی آن به طور نمادین ساخت معابد در قلب و ذهن را نشان میدهد.
مثلث
مثلثهای متساویالاضلاع نماد تکامل، مثلثهای دوگانه نماد الوهیت و مثلثهای سهگانه (یا ستاره پنج رأس) نماد سلامتی و وفاداری هستند.
تایلر
نام رسمی نگهبان بیرونی لژ فراماسونری که از در مراقبت میکرد.
راهپله مارپیچ
راهپله رو به تالار میانی معبد. پلهها، مارپیچ و ستونها اهمیت نمادین فراوانی در فراماسونری دارند.
کتابنامه
فراوانی کتابها در مورد فراماسونری حیرتآور است. برخی از آنها به شدت توهینآمیزند. برخی خیر. در این جا چند مورد از بهترینهای آنها را میآوریم. همچنین پژوهشهای ارزشمندی نیز در این موضوع بر روی اینترنت وجود دارد، چرا که بسیاری از لژها ـ به ویژه در آمریکا ـ وبسایتهای مفید و سودمندی دارند. همچنین برخی از متون کلاسیک ماسونی نیز در شبکه یافت میگردد (هر چند که یافتن آنها مشکل و یا چاپشان غیرممکن است).
1ـ بیجنت، مایکل و لی، ریچارد
«معبد و لژ»، انتشارات «آرکید»، نیویورک، 1989
2ـ کار، هری
«فراماسونر در حال کار»، انتشارات «لوییس ماسونیک»، شپرتون، 1992
3ـ کویل، هری
«دایرهالمعارف ماسونی کویل»، «آنچور کامیونیکیشن»، ویرجینیا، 1991
4ـ کاترل، موریس ام.
«رسالت توت انخ آمون»، «هادر هدلاین»، لندن، 1999
5ـ کرل، جیمز استیونس
«هنر و معماری فراماسونری»، بتسفورد، لندن، 1991
6ـ دانکن، مالکوم سی.
«تشریفات مذهبی دانکن»، کراون، نیویورک، 1976
7ـ دایر، کالین
«نمادگرایی در سازمان ماسونری»، ایان الن، شپرتون، 1986
8ـ هیل، جان
«سازمان: تاریخچهای از فراماسونری انگلستان»، لوییس ماسونیک، شپرتون، 1994
9ـ عمیل، جان و گیلبرت، رابرت
«فراماسونری ـ بزرگداشتی از سازمان»، آلوارین پرس، لندن، 1991
10- جیکوب، مارگارت ای.
«حیات روشنایی: فراماسونری و سیاست در اروپای قرن هجدهم»، انتشارات دانشگاه آکسفورد، نیویورک، 1992
11ـ نایت، کریستوفر و لوماکس، رابرت
«کلید هیرام»، هارپر کالینز، لندن، 1996
12ـ نایت، استیفن
«اخوت: دنیای اسرارآمیز فراماسونرها»، استاین و دی، نیویورک، 1984
13ـ لنهاف، یوجین
«فراماسونرها»، لوییس ماسونیک، شپرتون، 1994
14ـ مککنزی، کِنِت
«دائرهالمعارف ماسونری سلطنتی» تات پابلیکیشن، لاف بورو، 1987
15ـ مککی، آلبرت
«تاریخچهای از فراماسونری»، گرامرسی بوکز، نیویورک، 2005
16ـ مک نالتی، دبلیو. کرک
«فراماسونری: سفری به آئین و نماد»، تیمز و هادسن، لندن، 1991
17ـ ماکوی، رابرت
«فرهنگ فراماسونری»، گرامرسی بوکز، نیویورک، 1990
18ـ ریدلی جاسپر
«فراماسونرها»، کانستیبل و رابینسون، لندن، 2002
19ـ رابینسون، جان
«زاده در خون: اسرار گمشده فراماسونری»، اِوِنز، نیویورک، 1987
20ـ شورت، مارتین
«درون اخوت»، هارپر کالینز، لندن، 1995
21ـ استیونسون، دیوید
«ریشههای فراماسونری»، انتشارات دانشگاه کمبریج، کمبریج، 1998
22ـ ویلم هرست، دبلیو. ال.
«مفهوم ماسونری»، گرامرسی بوکز، نیویورک، 1995
سلام
میشه لطفا بگید من چطور باید وارد گروه فراماسونری بشم؟تحقیق کردم و تصمیم جدی گرفتم اما نمیدونم چطور باید عضو بشم
من میخوایم ثروت شوم